نوشته‌ها

چگونه محتوایی برای جذب مشتری بیشتر بنویسیم؟‍‍

نویسنده: مهدی زارع سریزدی

تولید محتوا به بخش مهمی از فرایندهای بازاریابی کسب‌وکارها، خصوصا استارتاپ‌ها تبدیل شده است. باوجوداین، بسیاری از کسب‌وکارها از اهمیت آن بی‌اطلاع هستند و تمرکز خود را فقط روی توسعه و بهینه‌سازی محصول می‌گذارند. فرض کنید محصولی را پس از مدت‌ها طراحی و بررسی به بازار عرضه کرده‌اید و اکنون نوبت به عرضه‌ی انبوه آن رسیده است. قطعا در این مرحله، اولین برنامه‌ی شما بازاریابی گسترده خواهد بود. در اینجا باید ابتدا از خود بپرسید روی کدام کانال‌های بازاریابی بیشتر تمرکز کنم؟

نیل پاتل، استاد بازاریابی آنلاین، بودجه‌های بازاریابی ۲۰۸ شرکت را به‌طورمفصل بررسی کرد. در بررسی وی مشخص شد ۶۰ درصد از هزینه‌ی بازاریابی شرکت‌ها، به گوگل ادوردز اختصاص داشت و ۲۰ درصد دیگر در تبلیغات فیسبوک هزینه شد و بازاریابی محتوایی با ۱۰ درصد بودجه در رتبه‌ی بعدی قرار گرفت. تبلیغات در گوگل و فیسبوک بیشترین نرخ تبدیل مشتری را داشتند؛ اما بازاریابی محتوایی ۶۰۰ درصد بازگشت سرمایه‌ی بازارایابی را برای شرکت‌ها به‌همراه داشت. این درحالی‌ است که نرخ بازگشت سرمایه در تبلیغات ۳۵۰ درصد بود.

نکته‌ی واضح در بررسی پاتل این است که تبلیغات بازدهی مناسبی دارند؛ اما بازاریابی محتوا با هزینه‌ی ارزان‌تر، بهره‌وری بیشتری خواهد داشت. درنتیجه‌ی این یافته‌ها می‌توان اهمیت کپی‌رایتینگ (تولید محتوا با هدف جذب هرچه بیشتر مشتری) را درک کرد. اکنون و پس از پی‌بردن به اهمیت محتوا، به این سؤال می‌رسیم که چگونه محتوایی برای جذب مشتری بیشتر تولید کنیم؟ در ادامه‌ی این مقاله‌ی زومیت، به این پرسش پاسخ می‌دهیم.

اهمیت به الگوی خواندن

مطالعات درباره‌ی الگوی خواندن کاربران نشان می‌دهد که در مقاله‌های انگلیسی و زبان‌های چپ به راست، الگویی شبیه به حرف F در خواندن مطالب وجود دارد. همین الگو را می‌توان برای زبان فارسی و دیگر زبان‌های راست به چپ هم تأیید کرد و آن را به‌صورت حرف F برعکس در نظر گرفت.

یادداشت برداشتن

در الگوی خواندن F، کاربران عموما خط اول مقاله را می‌خوانند و سپس برای درک بهتر موضوع، تا پایین آن را اسکن می‌کنند. در جریان اسکن طولی مقاله، زیرتیترها توجه مخاطب را به خود جلب می‌کند که درنهایت الگوی F را تشکیل می‌دهند. شایان ذکر است الگوهای مطالعاتی دیگری هم برای خواندن مقاله وجود دارند؛ اما الگوی مذکور درحال‌حاضر اهمیت بیشتری برای کارشناسان بازاریابی محتوا دارد. برای طراحی هرچه‌بهتر مقاله و همراهی با الگو، راهکارهای زیر پیشنهاد می‌شوند:

تیتر و زیرتیترها را واضح و روشن بنویسید.
مهم‌ترین کلمات را در ابتدای متن به‌کار ببرید. هم در شروع پاراگراف‌ها و هم زیرتیترها، مهم‌ترین کلمات را در ابتدا استفاده کنید.
کلمات و عبارات مهم را برجسته (Bold) کنید.
با استفاده از رنگ و کادر و تصاویر، اهمیت بخش‌های کوچک را تقویت کنید.
از فهرست‌‌های عددی، گلوله‌ای و جدول استفاده کنید.
پرهیز از تعریف بیش‌از‌ حد، پرداختن به حقایق

تبلیغ‌ محصول و سازمان قطعا جذاب خواهد بود؛ اما مشتریان در محتوا به‌دنبال چنین متن‌هایی نیستند؛ زیرا آن‌ها زمان کافی برای خواندن تعریف‌های زیاد شما از محصول و خدمات را ندارند. درواقع، مخاطبان همیشه به‌دنبال حقایق و اطلاعات مهم هستند و هرچه‌سریع‌تر باید به آن دست پیدا کنند.

مخاطب در سریع‌ترین زمان به بیشترین اطلاعات مفید نیاز دارد

برای پرداختن دقیق‌تر به جزئیات باارزش متن و حقایق،‌ ابتدا فهرستی از عناوین و دلیل‌های اهمیت آن‌ها را آماده کنید. محصول شما چگونه به مشتریان کمک خواهد کرد؟ چه چیزی محصول شما را بهتر از رقبا می‌کند؟ در پاسخ به این پرسش‌ها فقط نظر خود را ننویسید؛ بلکه آموزش و بیان حقایق با لحنی جذاب را در دستورکار قرار دهید. اگر محتوای خود را کوتاه و جذاب و درک‌کردنی تولید کنید، بهتر از زمانی خواهد بود که فقط به تعداد کلمه‌های آن وفادار می‌مانید.

content

محتوای جذاب

کاربران امروزی زمان درخورتوجهی را برای مطالعه یا به‌نوعی مصرف محتوا در گوشی‌های هوشمند و کامپیوترها سپری می‌کنند. به‌بیان‌دیگر، آن‌ها همیشه به مصرف محتوا تمایل دارند؛ اما در میان حجم عظیم انتخاب‌های موجود، محتوای جذاب و مفید ارزش بیشتری دارد. درنتیجه، اگر محتوای شما جذابیت چندانی نداشته باشد، مردم تنها به خواندن بخش‌های ابتدایی آن اکتفا می‌کنند. درنتیجه، احتمال تبدیل مخاطب به مشتری هم بسیار کم خواهد بود.

وظیفه‌ی تولیدکننده‌ی محتوا، تنها اطلاع‌رسانی و آموزش نیست؛ بلکه ایجاد جذابیت و علاقه هم در چنین محتوایی اهمیت پیدا می‌کند. برای اطلاع از مفید‌ بودن یا نبودن محتوای تولیدشده، می‌توانید عوامل زیر را در وب‌سایت و سرویس‌های خود بررسی کنید:

میزان فراوان ترک وب‌سایت
تعداد درخورتوجه لغو ثبت‌نام یا دنبال‌کردن در شبکه‌های اجتماعی

تعامل کم
اشتراک‌گذاری اندک در شبکه‌های اجتماعی
کاهش ترافیک یا نداشتن رشد

برای افزایش درگیری مخاطبان و تولید محتوای جذاب می‌توانید راهکارهای زیر را پیاده کنید:

تولید محتوای مختصر و مفید
تولید محتوا با قابلیت خوانایی چشمگیر
تزریق متن‌های خصوصی و صمیمانه
داستان‌گویی
اضافه‌کردن محتوای بصری

content

تمرکز روی تیترها

تیتر را می‌توان مهم‌ترین بخش محتوا نامید. اگر با تیتر نتوانید مخاطب را جذب کنید، هیچ‌گاه متن اصلی خوانده نخواهد شد؛ درنتیجه فرایند انتخاب و نوشتن متن باید مانند نام‌گذاری محصول برایتان اهمیت داشته باشد. برای انتخاب بهترین تیتر می‌توانید از راهکارهای زیر استفاده کنید:

مجهول‌گذاشتن بخشی از هدف متن
اضافه‌کردن لحن شرکت
مناسب برای موتورهای جست‌وجو
پرهیز از تمرکز زیاد روی کلمات پرجست‌وجو
توصیفی‌بودن
شخصی‌سازی
داستان‌گویی سلاح مخفی بازاریابی محتوایی است

داستان‌گویی اگر به‌صورت مناسب انجام شود، حکم اسلحه‌ی مخفی را برای کسب‌وکارها دارد. البته، نباید تولید محتوا را با رمان نوشتن اشتباه بگیرید. درمقابل، هرچه به‌سمت شخصی‌سازی متن پیش بروید، جذابیت آن بیشتر خواهد شد. برای داستان‌گویی ابتدا به خلاقیت نیاز دارید. داستانی تعریف کنید که به محصول و خدمات شما مرتبط باشد و تصورات قدیمی و شعاردادن و تلاش واضح برای جذب مخاطب را کنار بگذارید.

درک اشتباهات

شاید پس از رعایت همه‌ی نکات در تولید محتوا، نتیجه‌ی دلخواه را به‌دست نیاورید. هرگز در چنین مرحله‌ای تسلیم نشوید و متن خود را برای بازبینی به نویسنده‌ای دیگر ارجاع دهید. برخی از تولیدکنندگان حرفه‌ای محتوا علاوه‌بر تولید، در بررسی و تحلیل نیز دستی دارند و می‌توانند درکنار تیم بازاریابی شما، به بهبود بازاریابی محتوایی کمک کنند. به‌هرحال، همکاری با حرفه‌ای‌ها برای درک اشتباهات اولیه عموما الزامی خواهد بود.

content

نوشتن هدفمند و ساده

پیش از نوشتن اولین کلمه، هدف خود را مشخص کنید. هدف شما فقط نباید فروش محصول و خدمات باشد؛ بلکه باید مشتریان را به محصول خود مشتاق و حتی عاشق کنید. فراموش نکنید برای ایجاد حس اشتیاق در مخاطب، محدودیت کلمه دارید. به‌‌عبارت‌دیگر، باید با استفاده از کمترین کلمات، منظور خود را به بهترین نحو منتقل کنید. ساده‌نویسی را به‌عنوان وظیفه‌ی اول خود در تولید محتوا در نظر بگیرید. هدف اصلی باید ایجاد رابطه با خواننده باشد و سپس، اهمیت آموزش و دیده‌شدن محصول به‌میان می‌آید. درنهایت، برای رسیدن به همه‌ی اهداف باید سادگی را مدنظر قرار دهید که درکنار جذاب‌بودن، احتمال جذب مشتری را افزایش می‌دهد.

تحقیق و برنامه‌ریزی
با اضافه‌کردن جزئیات به‌روز، محتوای خود را زنده‌تر کنید

شاید فرایند تحقیق پیش از نوشتن، برای اکثر افراد خسته‌کننده به‌نظر برسد. محتوایی که پایه‌ی علمی و تحقیقاتی نداشته باشد، احتمالا مخاطب فعال و باهوش امروزی را جذب نخواهد کرد. هدف تحقیقات اضافه‌کردن محتوا و جزئیات مرتبط به متن اصلی است. به‌عنوان مثال، می‌توان محتوای تبلیغاتی را با رخدادهای روز جامعه‌ی هدف مرتبط کرد تا حس زنده‌بودن را منتقل کند.

در بخش برنامه‌ریزی محتوا می‌‌توان نکاتی همچون انتخاب نوع و طول آن را عنوان کرد. پیش از نوشتن باید بدانید چه سبکی از محتوا تولید خواهد شد، آیا از ابتدا به داستان‌گویی می‌اندیشید یا مقاله‌ای علمی با تمرکز بر تحقیقات مدنظر شما است؟ به‌علاوه، طول محتوای تولیدی نیز بسته به کانال توزیع باید انتخاب شود. به‌عنوان مثال، متنی که در وب‌سایت منتشر می‌شود با محتوایی که در شبکه‌های اجتماعی دیده خواهد شد، تفاوت‌های اساسی دارند.

در مرحله‌ی نهایی برنامه‌ریزی، تیترها و زیرتیترها را انتخاب کنید. سپس یک یا دو موضوع مهم در هر بخش را انتخاب کنید تا متن روی آن‌ها متمرکز شود و درنهایت، متن خود را پیرامون همان موضوعات مهم توسعه دهید. فراموش نکنید تولید محتوای عالی به زمان نیاز دارد. این بخش از بازاریابی را باید به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مراحل در نظر بگیرید و بهترین افراد و حداکثر زمان را به آن اختصاص دهید.

هرآنچه باید در مورد هویت برند بدانید

نویسنده: پویش پورمحمد

هویت برند، نمایش بصری ارزش‌ها و شخصیت یک کسب‌وکار است و می‌توان از آن برای ایجاد احساسات خاص در مخاطبان استفاده کرد.

همان‌طور که هویت شخصی، شما را به انسانی منحصربه‌فرد تبدیل می‌کند؛ هویت برند نیز شناسه‌ای است که چهره‌ی منحصربه‌فرد کسب‌وکار شما را نمایش می‌دهد. هویت برند، ارتباط نزدیک و متقابلی با طراحی برند دارد، اما صرفاً به مراحل طراحی محدود نمی‌شود. می‌توانیم بگوییم که هویت برند، بدنه‌ی اصلی یک سازمان است. هر شرکت یا سازمان، به‌دنبال ارائه‌ی محصولات متمایزی است که از ویژگی‌های خاصی برخوردار هستند. هویت برند، مجموعه‌ی مشخصه‌هایی است که یک سازمان، ازطریق آن‌ها خود را به بازار و مشتریان معرفی می‌کند. این ویژگی‌ها در تمام فعالیت‌های بازاریابی و تبلیغات شرکت، کارکرد پیدا می‌کنند.

با این مقدمه، یک گام به جلو برمی‌داریم تا ببینیم هویت برند دقیقاً چیست و شما چگونه می‌توانید هویت برند قدرتمندی را توسعه دهید که کسب‌وکار را به یک سطح بالاتر برساند.

 Brand Identity

هویت برند چیست؟

طبق تعریف اینوستوپدیا، هویت برند عناصر بصری یک برند نظیر رنگ، طراحی و لوگو است که باعث می‌شود مشتریان، یک شرکت و محصولات آن را به شیوه‌ای خاص در ذهن تداعی کنند. هویت برند (Brand Identity) با تصویر برند (Brand Image) متفاوت است: هویت، به قصد و هدف اصلی یک شرکت اشاره می‌کند و اینکه چگونه سایر فرایندهای عملیاتی و غیرعملیاتی، باتوجه‌به هدف اصلی پیش می‌روند تا تصویر مشخصی را در ذهن مصرف‌کنندگان ایجاد کنند. فرایند‌ توسعه‌ی هویت برند، مراحل زیر را شامل می‌شود:

انتخاب نام برند
طراحی لوگو
استفاده از رنگ‌ها، شکل‌ها و دیگر عناصر بصری در محصولات و تبلیغات
به‌کارگیری زبان یا ادبیات خاص در تبلیغات
آموزش کارمندان به‌منظور تعامل با مشتریان
تصویر برند، نتیجه‌ی همه‌ی این تلاش‌ها است، صرف‌نظر از اینکه موفق باشند یا خیر.

Brand Identity

نکات مهم در مورد هویت برند

۱- هویت، مجموعه‌ای از نهادها و روابط روانی و عملیاتی برند است: این نهادها، «دلایلی برای خرید» نیستند، اما حس آشنایی و تمایزی را ایجاد می‌کنند که تکرارشدنی نیست. به‌عنوان‌مثال این نهاد می‌توانند شامل لحن امضای برند، رنگ‌های علامت تجاری (رنگ آبی پپسی)، لوگو (نایک)، شعار (متفاوت بیندیشید، اپل) باشند.

۲- هویت، مجموع پیشنهادها و وعده‌هایی است که یک شرکت به مشتریان خود می‌دهد. به این موضوع فکر کنید که اصولاً یک برند چگونه شناخته می‌شود. ما برخی از برندها را با یادآوری محصولات و برخی دیگر را با شخصیت آن‌ها، یا مجموعه‌ای از ارزش‌ها و موقعیتی که در ذهنمان دارند، می‌شناسیم. هویت برند، همه‌ی آن چیزی است که یک سازمان می‌خواهد باتوجه‌به آن شناخته شود؛ مثل یک شرکت، تولیدات، خدمات یا حتی افراد خاص. به‌طور خلاصه، هویت، راه سازمان را به جهان اطراف باز می‌کند.

۳- هویت، از عناصر قابل‌توجه یک برند تشکیل می‌شود. بنابراین هر عنصری که باعث شود یک سازمان در ذهن مشتریان هدف متمایز دیده شود، زیرمجموعه‌ای از هویت برند خواهد بود.

هویت، همه‌ی کارهایی را که یک سازمان انجام می‌دهد (مانند مأموریت شرکت، شخصیت، وعده‌ها و مزیت‌های رقابتی)، باهم یکپارچه می‌کند و به‌موازات آن، تفکر، احساسات و انتظارات بازار / مصرف‌کنندگان هدف را نیز شامل می‌شود.

۴- هویت موفق و منحصربه‌فرد، میزان آگاهی از برند را افزایش می‌دهد و انگیزه‌ی کارمندان را نیز بالا می‌برد، زیرا آن‌ها حس می‌کنند برای یک سازمان «برند شده» کار می‌کنند. به‌علاوه هویت برند به وفاداری مشتریان، ترجیح یافتن برند، اعتبار بالا، قیمت‌های خوب و بازده مالی چشمگیر منجر می‌شود.

۵- هویت برند باید پایدار باشد، به‌طوری‌که مشتریان را بلافاصله به شرکت و محصولات شما مرتبط کند. پایداری هویت برند به‌نوعی به مشتریان اطمینان می‌دهد که شما همان سازمانی هستید که پیش‌ازاین گفته بودید.

مقاله مرتبط:
هرآنچه باید در مورد آگاهی از برند بدانید

راهنمای جامع برندسازی شخصی

۶- هویت برند باید مدرن و آینده‌گرا باشد و درعین‌حال، به ویژگی‌های بادوام و مقاصد بلندپروازی‌های شرکت نیز دلالت کند.

فرایند ساخت و توسعه‌ی هویت برند

اگر برند شما در مراحل اولیه‌ی رشد قرار دارد یا اگر برای بازسازی برند خود آماده می‌شوید، می‌توانید با طی‌کردن مراحلی که در ادامه‌ی مطلب شرح می‌دهیم، هویت برند قوی‌تری ایجاد کنید که موفقیت آینده‌ی سازمان شما را تضمین کند:

Brand Strategy

مرحله‌ی ۱: استراتژی برند را تکمیل کنید

هویت برند، یکی از ابزارهایی است که به اجرای استراتژی برند کمک می‌کند. استراتژی برند، یک برنامه‌ی دقیق و مشروح است که مقصد تلاش‌های شما و همچنین چگونگی رسیدن به اهداف را به‌طور دقیق نشان می‌دهد. هویت برند در ترکیب با استراتژی محتوا، به شما کمک می‌کند راه‌هایی را که درنهایت به مقصد می‌رسند، تعریف کنید.

بنابراین پیش‌از متمرکزشدن روی هویت برند، باید استراتژی کسب‌وکار خود را کامل کنید و ارزش‌های اصلی، صدا و معماری پیام‌های برند (موقعیت‌یابی، ارزش‌گذاری، شعار و داستان‌های برند) را تعیین کنید؛ زیرا طراحی بصری برند هم‌راستا با عناصر خواهد بود.

مرحله‌ی ۲: مفهوم هویت برند و عوامل تأثیرگذار بر آن را درک کنید

یک لوگو و پالت رنگ، به‌تنهایی هویت برند شما را شکل نمی‌دهند. هنگامی‌که می‌خواهید هویت برند را طراحی کنید، باید یک زبان تصویری جامع ایجاد کنید که بتوان آن را در بخش‌های مختلف سازمان، از وب‌سایت گرفته تا بسته‌بندی محصولات، اعمال کرد. بسته‌به نوع کسب‌وکار، ممکن است به آیتم‌های مختلفی نیاز داشته باشید:

لوگو
رنگ‌ها
تایپوگرافی
سیستم طراحی
عکاسی

تصویرگری
آیکونوگرافی
تصویرسازی داده‌ها
عناصر تعاملی
ویدئو و موشن
طراحی وب‌سایت

brand identity

به یاد داشته باشد که طراحی این عناصر، به‌معنای مؤثر بودن آن‌ها نیست. هویت برند قوی، عملکرد مثبتی دربرابر همه‌ی گروه‌های داخلی (مثل سفیران برند و تیم محتوا) و خارجی (مشتریان) دارد. زمانی‌که روی طراحی کار می‌کنید، مطمئن شوید که هویت برند شما از ویژگی‌های زیر برخوردار است:

بدون تکمیل استراتژی برند، نمی‌توانید هویت خاصی برای کسب‌وکار خود تعریف کنید

واضح و متمایز: هویت برند باید سازمان را از رقبا متمایز کرده و توجه مخاطبان را جلب کند.

به‌یادماندنی: هویت برند تأثیر بصری ایجاد می‌کند. به‌عنوان‌مثال لوگوی اپل، آن‌قدر به‌یادماندنی است که این شرکت بدون درج نام «اپل»، فقط لوگو را روی محصولات خود منتشر می‌کند.

مقیاس‌پذیر: هویت برند باید همراه‌با برند رشد کند و تکامل یابد.

منسجم: هر یک از عناصر باید با سایر بخش‌ها هماهنگ باشد و مجموعه‌ی عناصر یادشده درکنارهم هویت یکپارچه‌ای را تشکیل بدهند.

به‌کارگیری آسان: هویت برند باید واضح و الهام‌بخش طراحان باشد.

اگر هر یک از این ویژگی‌ها را نادیده بگیرید؛ تیم برندسازی شما در آینده با چالش‌های جدی مواجه می‌شود.

 Do Your Research

مرحله‌ی ۳: تحقیقات

قبل از مرحله‌ی طراحی، باید تحقیقات مناسبی انجام دهید تا پایه‌های زبان بصری هویت برند را به‌درستی بنا بگذارید. اولین اولویت تحقیقات، جمع‌آوری حداکثر اطلاعات ممکن، در سه حوزه است: افرادی که می‌خواهید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، رقبا و جایگاه فعلی برند شما.

ایجاد پرسونا

هویت برند، «چهره‌ی» شرکت شما در تعامل با جهان است. یکی از تصورات غلط رایج، این است که هویت برند منحصراً اطلاعات موردنظر شرکت شما را نمایش می‌دهد. اما این‌طور نیست. هویت برند، گزینه‌هایی که تعامل مشتریان را در پی دارد و همچنین چیزهایی را که به عادات مشتریان تبدیل می‌شود، نمایش می‌دهد. اگر هویت برند شما، اشتیاق مشتریان را با خود همراه نکند، کارآمد و تأثیرگذار نخواهد بود.

البته منظور این نیست که مشتریان، رنگ لوگوی شما را انتخاب می‌کنند. نکته‌ی مهم این است که وقتی نیازها، خواسته‌ها و ارزش‌های مشتریان را درک می‌کنید، انتخاب‌های طراحی مؤثرتری خواهید داشت. ایجاد پرسونا به شما کمک می‌کند افرادی را که می‌خواهید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، بهتر درک کنید. درواقع اطلاعات روان‌شناختی و دموگرافیک پرسوناهای تشکیل‌شده، به شما می‌گوید که مخاطبان هدف چه کسانی هستند و از چه چیزهایی انگیزه می‌گیرند.

شناسایی رقابت

در بحث هویت برند، همه‌چیز پیرامون تمایز بخشیدن پیش می‌رود. شما باید کاری کنید که برند، قابل‌مشاهده و چشمگیر، مرتبط و منحصربه‌فرد شود. اما اگر درک درستی از چشم‌انداز رقابتی خود نداشته باشید، به‌راحتی اسیر اشتباه می‌شوید. در این مرحله ضروری است که نه‌تنها رقبای خود را بشناسید، بلکه بفهمید برند شما به لحاظ ادراک و ارائه، چگونه با سایرین مقایسه می‌شود. اگر در مرحله‌ی تکمیل استراتژی، تحلیل کامل رقابتی را انجام نداده‌اید، حالا ضروری است که این کار را انجام دهید. هم‌زمان رقبای خود را ازلحاظ عناصر بصری، روندها، موضوعات بصری ویژه‌ی صنعت، خصوصیات برند و نظیر آن، زیر نظر بگیرید.

مقالات مرتبط:
۶ ترفند که برند شما را به یادماندنی‌تر می‌کنند

۴ راه برای افزایش ماندگاری یک برند

بررسی موقعیت فعلی برند

صرف‌نظر از اینکه می‌خواهید ساخت هویت برند را از ابتدا شروع کنید یا هویت قبلی را به‌روزرسانی کنید، درهرصورت باید دو مورد زیر را به‌طور کامل و دقیق ارزیابی کنید:

وضعیت فعلی هویت برند
چگونه این هویت می‌تواند ساخته شود، یا تغییر یابد، تا با اهداف پیشرفت شما سازگاری داشته باشد.

 Existing Brand

هدف این است که بفهمید برند شما چه در سطح داخلی و چه در سطح خارجی، چگونه درک می‌شود. دریافت بازخورد صادقانه و دقیق تنها راهی است که به شما نشان می‌دهد چگونه موفق می‌شوید. این مرحله نیز به تحقیقات جدیدی نیاز دارد، ازجمله مکالمات و نظرسنجی‌های که شامل کارمندان، اعضای ارشد سازمان و مشتریان هستند. پس از بررسی نظرسنجی‌ها، با استفاده از نتایج کسب‌شده اطلاعات برنامه‌های خلاقیت را کامل کنید. مهم‌ترین موضوعاتی که در برنامه‌ی شما قرار دارند عبارت‌اند از:

  • عنوان
  • بررسی اجمالی
  • هدف / تمرکز
  • بودجه
  • ضرب‌الاجل (مهلت زمانی)
  • مخاطبان: الف) چه کسانی هستند و چرا در طول بلندمدت احتمال تغییر آن‌ها وجود دارد. ب) مشتریان فعلی، مشتریان ایده‌آل جدید.
  • چگونگی درک‌شدن برند
  • هدف برند
  • پیام اصلی
  • گزاره‌ی ارزش
  • لحن، صدا، شخصیت
  • متریک‌های موفقیت
  • رقبا
  • بینش‌های مهم از تجربیات گذشته
  • منابع مرتبط یا الهام‌بخش

پس‌ازآنکه به یک درک واقع‌بینانه و کامل از برند خود رسیدید، زمان آن فرا می‌رسد که کار طراحی را آغاز کنید.

Build Your Identity

مرحله‌ی ۴: ساخت هویت برند

تا این مرحله، اطلاعات زیادی در اختیار دارید که به ایده‌پردازی درباره‌ی هویت برند کمک می‌کنند؛ منظور همه‌ی داده‌هایی است که در مراحل تجزیه‌وتحلیل رقابتی، بازخوردگرفتن از مشتری، نظرسنجی نظارتی و موقعیت‌یابی برند به‌دست آورده‌اید. اما باید این اطلاعات متنی را به مفاهیم بصری تبدیل کنید. خوشبختانه اغلب اطلاعات شما درباره‌ی ارزش‌ها، اهداف و مشخصه‌های برند، با زبان احساسی بیان‌ شده‌اند. چالش جدید این است که این احساسات را به شیوه‌ی بصری نشان دهید. یکی از راهکارها، جمع‌آوری تیم و برگزاری یک جلسه‌ی طوفان فکری برای توسعه‌ی «ابر کلمات» است. اما مراقب باشید که هیچ واژه یا عبارتی را به کلمات مرتبط تبدیل نکنید؛ این اقدامات باید بسیار دقیق انجام شوند.

سپس عناصر خاصی را انتخاب کنید که قوی‌ترین پاسخ احساسی را به ارمغان می‌آورند، تصویرهای بیشتری را به نمایش می‌گذارند و به شما کمک می‌کنند یک زمین ‌بازی بصری برای داده‌های اصلی بسازید.

بخشی از هویت برند شامل عناصر بصری نظیر رنگ، طراحی و لوگو است که باعث می‌شود مشتریان، یک شرکت و محصولات آن را به شیوه‌ای خاص در ذهن تداعی کنند

logo

لوگو

هویت برند، یک سیستم طراحی پیچیده است. هر عنصر بر عناصر دیگر تأثیر می‌گذارد، اما همه‌چیز با لوگوی شما شروع می‌شود. در این مرحله می‌توانید از روش کلاسیک اما کارآمد «طرح اولیه/ اسکچ با مداد» استفاده کنید. درحالی‌که طرح اولیه را تکرار می‌کنید، هربار جزئیات بیشتری به علامت لوگو، شکل‌های اصلی و تصاویر تکمیلی اضافه می‌کنید (سیاه‌وسفید). همان‌طور که بازخورد می‌گیرید و پیش می‌روید، باید اطمینان حاصل کنید که تصویر اصلی بدون نیاز به عنصر رنگ، به‌اندازه‌ی کافی قدرتمند هست تا پیام شما را برساند. به‌عنوان‌مثال به طرح‌های اولیه و لوگوی نهایی UCI توجه کنید:

 UCI Applied Innovation

و نتیجه نهایی:

 UCI Applied Innovation

رنگ‌ها

پس‌ازاینکه به یک‌شکل بصری قوی رسیدید، می‌توانید رنگ‌ها را بررسی کنید. مسلماً فاکتور «هیجان / عواطف» نقش مهمی در انتخاب رنگ بازی می‌کند. به‌علاوه، بسته‌به رنگ‌هایی که رقبای شما در لوگوی خود استفاده می‌کنند، فرصت خوبی برای متمایز کردن هویت برند دراختیار دارید.

یک پالت رنگ خوب، تمیز و منعطف است و انتخاب‌های کافی دراختیار طراحان قرار می‌دهد تا خلاقیت خود را نشان دهند. درعین‌حال گزینه‌ها نباید به‌اندازه‌ای زیاد باشند که طراحان را غرق کنند. یک پالت رنگ خوب، معمولاً موارد زیر را شامل می‌شود:

یک رنگ به‌عنوان اولویت اول
دو رنگ از رنگ‌های اصلی (قرمز، آبی، زرد)
سه تا پنج رنگ مکمل
دو رنگ تأکیدی

به‌عنوان‌مثال در تصویر زیر، پالت رنگ هویت برند Visage را مشاهده می‌کنید:

Color palettes from the Visage brand identity

تایپوگرافی

درزمینه‌ی تایپوگرافی، اغلب برندها از روندهای روز پیروی می‌کنند. اما به یاد داشته باشید که هویت برند شما به یک زبان منسجم نیازمند است. تایپوگرافی برند، باید با شکل لوگو همخوانی داشته باشد. شاید فکر کنید انتخاب ساده‌ای پیش‌رو دارید؛ اما حتی تایپوگرافی هم مانند سایر اجزای هویت برند، روی احساس مشتری تأثیر می‌گذارد. تعداد قلم‌های نوشتاری (فونت‌ها) را به دو یا سه عدد محدود کنید. الگوی کلی این است که برای بدنه‌ی اصلی متن، از یک قلم نوشتاری و برای اهداف خاص (مانند طراحی UI) از یک سبک نوشتاری دیگر استفاده کنید.

هویت برند به یک زبان جامع تصویری نیاز دارد که بتوان آن را در تمام بخش‌ها، فرایندها و محصولات سازمان اعمال کرد
سیستم طراحی

یکی از بزرگ‌ترین اشتباه‌های برندها این است که فکر می‌کنند زمانی‌که لوگو، رنگ‌ها و فونت خود را انتخاب کردند، می‌توانند آن‌ها را به هر شیوه‌ی دلخواهی باهم ترکیب کنند. ازآنجاکه هویت برند، شما را به مخاطبان معرفی می‌کنند، ضروری است که تجربه‌ی لذت‌بخشی به آن‌ها ارائه دهد. تجربه‌ی لذت‌بخش در حوزه‌ی طراحی اطلاعات، یعنی ارائه‌ی یکنواخت و منسجم.

هدف سیستم طراحی، فراهم کردن طرح‌بندی (Layout) و سلسله مراتبی است که امکان ناوبری بصری را تسهیل می‌کند. شما باید برای محتوا، هدرها و زیر هدرها، نسخه‌ی بدنه، تصاویر و تبلیغات، نظم مناسبی درنظر بگیرید. همچنین انسجام و وضوح را در عناصری نظیر عکس‌ها و تصویرسازی‌ها، جداول، آیکون‌ها و نظیر آن فراموش نکنید. به‌عنوان‌مثال هرگز در شرح تصویری یا استفاده‌از رنگ‌های متضاد و خیره‌کننده اغراق نکنید.

بسته‌به نیازهای ارتباطی خاص برند، باید روی گزینه‌های دیگری مانند عناصر تعاملی، نقاشی متحرک، ویدئو و طراحی وب‌سایت نیز متمرکز شوید.

Brand Style Guide

مرحله‌ی ۵: توسعه‌ی راهنمای سبک برند

تنها چیزی که از طراحی نامناسب هویت برند هم دلسردکننده‌تر است، هویت برندی با طراحی زیبا است که هرگز به‌درستی مورداستفاده قرار نمی‌گیرد. برای رفع این مشکل، راهنمای سبک برند را توسعه می‌دهیم.

این راهنما باید شامل دستورالعمل‌های روشن و آسانی برای هر بخش از هویت برند (ازجمله مثال‌ها و موارد استفاده) شود. همچنین شما باید جزئیات کاربردی را در راهنما بگنجانید، اما به این منظور مخاطبان را با اطلاعات بیش‌ازحد بمباران نکنید. پس از تکمیل این مرحله، اطمینان حاصل کنید که دستورالعمل‌ها دراختیار همه‌ی اعضای تیم قرار می‌گیرد. راهنمای سبک برند باید همیشه دردسترس باشد و مرتباً به‌روزرسانی شود. در تصویر بالا، راهنمای سبک برند Avalere Health را مشاهده می‌کنید.

brand identity

نکات تکمیلی

در یکی از مطالب پیشین زومیت، به پنج نکته‌ی مهم اشاره کردیم که به شما کمک می‌کنند حتی در مراحل ابتدایی و گیج‌کننده تأسیس برند، هویت آن را پایه‌گذاری کنید.

به‌دنبال الهام باشید: هنگامی‌که تحلیل رقابتی را انجام می‌دهید یا در هر زمان دیگری، به جزئیات برندهای رقیب توجه کنید. ممکن است متوجه شوید که برخی از تکنیک‌ها، در صنعت شما از محبوبیت بیشتری برخوردار هستند. یا برعکس، گاهی می‌بینید که همه‌ی رقبای اصلی، از فونت نامناسبی استفاده می‌کنند. حتی مؤلفه‌های کوچک نیز می‌توانند الهام‌بخش شما شوند. به‌این‌ترتیب راه خود را انتخاب می‌کنید و با یک انتخاب کاملاً متفاوت، خود را از سایر شرکت‌ها متمایز خواهید کرد.

بیست‌سؤالی بازی کنید: در هر یک از مراحل اصلی ساخت هویت برند، انگیزه‌های خود را تجزیه‌وتحلیل کنید. به‌عنوان‌مثال اصلاً کافی نیست یک لوگو را صرفاً به‌دلیل جذاب بودن انتخاب کنید. انتخاب شما باید نشان‌دهنده شخصیت شرکت باشد، نه اینکه فقط ظاهر دلپذیرش را دوست داشته باشید. به‌منظور اجتناب از چنین مشکلاتی، از خودتان سؤالاتی در مورد فرهنگ شرکت، محصولات و اهداف آن بپرسید و پاسخ‌ها را بیابید.

به جزئیات دقت کنید: هرگز نباید هوشمندی مصرف‌کنندگان را دست‌کم بگیرید؛ مثلاً اگر در انتخاب فونت، شخصیت و ویژگی‌های برند را در نظر نگیرید و از گزینه‌ی نامناسبی استفاده کنید، این پیام را به مشتریان ارسال می‌کنید که شرکت نابالغی دارید. این اشتباه به‌ظاهر ساده می‌تواند تصویر شرکت شما را تخریب و مشتریان را دور کند.

مقاله مرتبط:
۵ نکته مهم در ساخت هویت برند

طراحی و چاپ را دست‌کم نگیرید: گاهی اوقات بهترین راه ارتباط با مردم، پیدا کردن نشانه‌های ملموسی است که با برند شما ارتباط و اتصال برقرار می‌کند. برای مثال، کارت‌های تجاری (بیزینس کارت‌ها) که متفاوت‌با سایز و شکل استاندارد سنتی طراحی‌شده‌اند، نشان‌دهنده خلاقیت و نوآوری هستند.

بهره‌گیری از رسانه‌های اجتماعی: می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی به‌علت دامنه و دسترسی گسترده، یکی از مؤثرترین کانال‌های بازاریابی برند هستند. این رسانه‌ها نیز شخصیت خودشان را دارند و می‌توانند در گسترش هویت برند شما، نقش مؤثری داشته باشند.

brand identity challenge

آسیب‌های احتمالی کارمندان به هویت برند

در آخرین بخش این مطلب، به تأثیرگذاری کارمندان یک شرکت بر هویت برند اشاره می‌کنیم. همان‌طور که گفتیم، کارمندان، سفیران سازمان شما هستند و عملکرد مثبت آن‌ها، مستقیماً نظر مساعد مشتریان را به‌دنبال دارد. اما آیا کارمندان می‌توانند اعتبار برند را به چالش بکشند؟ پاسخ این سؤال نیز مثبت است. فرض کنید اعضای تیم شما، در فضای شبکه‌های اجتماعی رفتارهای منفی و غیرقابل قبولی نشان می‌دهند. شکی نیست که اقدامات آن‌ها، روی کسب‌وکار شرکت نیز تأثیر می‌گذارد.

عضو تیم نمی‌تواند با تغییر برند شرکت همسو شود: همه‌ی کسب‌وکارها به‌مرورزمان تغییرات زیادی را تجربه می‌کنند و در برخی موارد، هویت شرکت باید به‌روزرسانی شود. اگر کارمندان خودشان را با تغییرات سازگار نکنند و به‌روزرسانی هویت برند را جدی نگیرند، اعتبار شرکت شما نزد مشتریان پایین می‌آید.

کارکنان مناسب جامعه‌ی هدف نیستند: شما باید مطمئن شوید که اعضای تیم، نه‌تنها برند و محصولات، بلکه مخاطبان هدف را نیز به‌خوبی می‌شناسند. به‌عنوان‌مثال اگر یک مرد جوان ۲۰ ساله را به‌عنوان مسئول شبکه‌های اجتماعی شرکت انتخاب کنیم ولی جامعه‌ی هدف ما را زنان خانه‌دار میان‌سال تشکیل دهند، احتمال ناسازگاری میان ادراکات آن‌ها وجود دارد.

کارکنان نمی‌توانند خودشان را با تجارب مشتریان وفق دهند: اگر می‌خواهید مشتریان را به هویت برند علاقه‌مند نگه‌دارید، باید با توجه‌ به نیاز مشتریان، خودتان را نیز در دنیای دیجیتال تغییر دهید. البته شما به‌کمک فناوری می‌توانید سفارش‌ها و خواسته‌های مشتریان را شخصی‌سازی کنید. در این مرحله، کارمندانی که با مشتریان در تعامل هستند، باید انتظارات آن‌ها را برآورده و رضایت آن‌ها را جلب کنند. اگر کارمندان تعامل خوبی با مخاطبان نداشته باشند، مردم نیز برند شما را با تجارب ناخوشایند به یاد می‌آورند.

نوسان قیمت در بازار کاغذ و عدم اختصاص ارز دولتی

در حالی که بیش از ۵ ماه از ثبت سفارش برخی واردکنندگان کاغذ می‌گذرد و روند اداری نیز طی شده،‌ ارزی برای واردات اختصاص نیافته است.

به گزارش آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران به نقل از تسنیم،‌ سال گذشته اگرچه سال پر فراز و نشیبی برای حوزه کاغذ به شمار می‌رفت،‌ اما در نیمه دوم سال بازار کاغذ چاپ و تحریر نفس آسوده‌ای کشید و قیمت‌ها به رقم واقعی خود نزدیک شدند،‌ بازار نسبتا ثبات پیدا کرد و مصرف‌کنندگان توانستند با اطمینان بیشتری خرید کنند،‌ هر چند که به باور برخی از کارشناسان قیمت‌های موجود در بازار حتی از قیمت تمام شده برای واردکننده نیز کمتر شد.

در این میان البته نباید از تاثیری که عرضه کاغذ دولتی بر بازار آزاد گذاشته است، غافل شد. اما نکته مهم ادامه دار بودن این ثبات در بازار کاغذ در سال ‌جاری که در ابتدای آن هستیم است.

از نخستین روزهای پس از تعطیلات در بازار کاغذ افزایش قیمتی چند هزار تومانی را شاهد بودیم که طی روزهای اخیر برطرف شده و قیمت کاغذ کاهش داشته است. بر این اساس قیمت هر بند کاغذ چاپ و تحریر ۷۰ در ۱۰۰ ۷۰ گرمی، ۳۲۷ هزار تومان و قیمت هر بند کاغذ تحریر ۶۰ در ۹۰ ۷۰ گرمی ۲۸۰ هزار تومان بفروش رفته است. البته کاهش قیمت در حوزه کاغذ اندونزی نبوده است،‌ کاغذ اندونزی در روزهای گذشته با افزایش قیمت مواجه شده و به بندی ۴۱۰ هزار تومان رسیده است.

با این حال به نظر می‌رسد در دوره پساکرونا مشکلاتی برای کاغذ نیز به وجود آمده است، از آن جمله کاهش تولید کاغذ در کشورهایی چون چین،‌ هند،‌ اندونزی و … و کندی برورکراسی اداری در ایران برای واردات کاغذ است.

هرآنچه باید درمورد اینفلوئنسر مارکتینگ بدانید

اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی، می‌توانند تصمیمات مصرفی مردم را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار دهند. اما مشارکت با این افراد، چالش‌های خاصی نیز به همراه دارد.

در دنیای دیجیتال امروزی که کارایی تبلیغات سنتی برندها دائماً در حال کاهش است، بازاریابی تأثیرگذاران یا اینفلوئنسر مارکتینگ (Influencer Marketing) به‌عنوان یکی از پررونق‌ترین روش‌های رو به رشد بازاریابی شناخته می‌شود. مشخصاً مردم مثل گذشته، توجه زیادی به آگهی‌های تبلیغاتی ندارند. به‌علاوه، ازآنجاکه مدت زیادی از وقت آزاد خود را در اپلیکیشن‌های شبکه‌های اجتماعی گوشی همراه می‌گذرانند، اهداف خوبی برای این روش بازاریابی محسوب می‌شوند. اما اینفلوئنسر مارکتینگ دقیقاً چیست، چه مزایایی برای کسب‌وکارهای نوپا دارد و چگونه می‌توان کمپین بازاریابی مؤثری در این زمینه راه‌اندازی کرد؟

بازاریابی با اینفلوئنسرها

اصطلاح اینفلوئنسر مارکتینگ، به‌راحتی مفهوم خود را منتقل می‌کند: هنگامی‌که کسب‌وکارها استراتژی بازاریابی آنلاین خود را با کمک افراد تأثیرگذار اجرا می‌کنند. بنابراین یکی از مهم‌ترین و اولین قدم‌های این راهکار، پیدا کردن افرادی است که می‌توانند نقش اینفلوئنسر را در صنعت یا بازار محصولات و خدمات شما ایفا کنند؛ افرادی که می‌توانند در توسعه و ارتقاء برند شما، تأثیر مثبتی داشته باشند.

باتوجه‌به این مقدمه، اینفلوئنسر فردی است که می‌تواند تصمیم‌های خرید سایر مردم را تحت تأثیر قرار دهد. یک اینفلوئنسر به‌واسطه‌ی اعتبار، دانش، یا موقعیت یا روابط ویژه‌ای که با مخاطبان خود دارد، نظر و ایده‌ی عده‌ی زیادی از کاربران را با خود همراه می‌کند. البته، سایز یا اندازه‌ی نفوذ اینفلوئنسر، به محدوده‌ی «نیچ مارکت» او بستگی دارد. به‌عنوان‌مثال، فالوئرهایی که در صنعت مد حضور دارند، از هواداران فلسفه و اساطیر یونانی بیشتر هستند!

 Influencers

تقابل سلبریتی‌ها و اینفلوئنسرها

در ابتدا، اینفلوئنسر مارکتینگ به‌عنوان زیرشاخه‌ای از بازاریابی سلبریتی‌ها رشد کرد. از دهه‌ها قبل، سلبریتی‌ها با دریافت هزینه‌های سنگین، محصولات شرکت‌های مشهور را تبلیغ می‌کردند. هنوز هم بازاریابی آنلاین سلبریتی‌ها، مثالی از اینفلوئنسر مارکتینگ است. اما اینفلوئنسر مارکتینگ مدرن، بسیار فراتر از یک ستاره‌ی ورزشی یا سینمایی است که هواداران خود را به خرید یک محصول خاص تشویق می‌کند.

درحالی‌که باگذشت زمان، اینترنت هم بالغ‌تر می‌شود، برخی از افراد موفق شده‌اند اعتبار زیادی به‌عنوان ابرستاره‌های آنلاین کسب کنند. این افراد همان اینفلوئنسرهایی هستند که در مباحث بازاریابی موردتوجه قرار می‌گیرند.

اینفلوئنسرها اعتبار خود را به‌عنوان متخصصان حوزه‌های خاص / انحصاری به‌دست آورده‌اند. برای مثال ممکن است وبلاگ موفقی را در مورد یک موضوع خاص راه‌اندازی کرده باشند، یا ویدیوهای خوبی را ساخته و در کانال‌های مرتبط یوتیوب، آپلود کرده باشند. درهرحال اغلب این افراد، حساب‌های فعال و محبوبی در رسانه‌های اجتماعی دارند و نظرات، ایده‌ها، راهنمایی‌ها و مشاوره‌های خود را درزمینه‌ی یک موضوع تخصصی ارائه می‌کنند. ضمن اینکه تأثیرگذاران، مدت‌زمان زیادی را برای ساخت برند و رشد مخاطبان خود صرف می‌کنند.

اگر اینفلوئنسرها بفهمند که محصولات شما، چگونه فالوئرهای آن‌ها را منتفع می‌کند، شاید از همکاری با شما خوشحال شوند. در این صورت، از نام، تخصص و اعتبار خود استفاده می‌کنند تا محصولات شما را بین هواداران تبلیغ کنند.

توجه کنید که اینفلوئنسر مارکتینگ هم مانند سایر روش‌های بازاریابی، فقط زمانی نتیجه‌بخش است که شما محصول باکیفیتی تولید کنید. در غیر این‌صورت، درنظرگرفتن بالاترین نرخ دستمزد برای تأثیرگذاران نیز کمکی به فروش محصولات بدساخت و ناکارآمد شما نمی‌کند.

Influencer Marketing

اینفلوئنسرمارکتینگ  و بازاریابی محتوا

جای تعجب نیست که برخی از مردم، تفاوت اینفلوئنسرمارکتینگ و بازاریابی محتوا را تشخیص نمی‌دهند. زیرا این دو حوزه، شباهت و ارتباط داخلی (همبستگی) زیادی با یکدیگر دارند.

به‌طور خلاصه، بازاریابی محتوا زمانی اجرا می‌شود که شرکت‌ها، محتوای متناسب و ارزشمندی را تولید و در کانال‌های مختلفی توزیع کنند. محتوا، برای جذب و تحریک تعامل مخاطبان تولید می‌شود. هدف نهایی بازاریابی محتوا، هدایت مخاطبان به انجام یک اقدام سودآور، مثل خرید یک محصول خاص است. بازاریابی محتوا همه‌ی مراحل فرایند ایجاد، توزیع و استفاده از محتوا را پوشش می‌دهد تا اهداف بازاریابی شمارا محقق کند.

چنان‌که اشاره کردیم، بازاریابی ازطریق اینفلوئنسرها، به‌معنای همکاری با اشخاص تأثیرگذاری است که در بخش بازار هدف یک شرکت حضور دارند و قادر به توزیع محتوای تولیدی هستند. هدف اصلی این روش بازاریابی هم تشویق مخاطبان به انجام یک اقدام خاص است، با این تفاوت که اینفلوئنسر مارکتینگ فقط روی توزیع محتوا متمرکز می‌شود و نه تولید آن.

بازاریابی محتوا از روش‌ها و راهکارهای گوناگونی برای به‌اشتراک‌گذاری محتوا و افزایش نرخ دیده‌شدن آن استفاده می‌کند. یکی از مؤثرترین روش‌ها، بهره‌گیری از اینفلوئنسر مارکتینگ به‌عنوان بخشی از فرایند توزیع محتوا است.

مصرف‌کنندگان معمولاً سلسله مراحل زیر را طی می‌کنند:

۱- یک مصرف‌کننده، در پست‌ها یا استاتوس‌های رسانه‌های اجتماعی، توصیه‌ای برای مصرف یک کالا یا خدمات خاص مشاهده می‌کند. بیشتر اوقات، توصیه‌ها توسط اینفلوئنسرهایی ارائه می‌شوند که مورد تحسین مصرف‌کنندگان واقع‌ شده‌اند. درهرحال، توصیه‌ی یادشده، توجه مصرف‌کننده را برمی‌انگیزد.

۲- مصرف‌کننده تصمیم می‌گیرد اطلاعات بیشتری در مورد کالا / خدمات فوق به‌دست آورد. بنابراین به وبلاگ، کانال یوتیوب، شبکه اجتماعی یا پادکست اینفلوئنسر محبوب خود مراجعه می‌کند. او با محتوا، ارتباط برقرار می‌کند.

۳- مصرف‌کننده به‌دنبال جزئیات بیشتری درزمینه‌ی ویژگی‌ها، قیمت، دردسترس‌بودن و روش‌های ارسال محصول است. او به‌احتمال‌زیاد این توضیحات را در وب‌سایت خرده‌فروشی یا برند تولیدکننده‌ی محصول به‌دست می‌آورد.

اگر مصرف‌کننده محصولی را که می‌بیند، دوست داشته باشد، برای خرید اقدام می‌کند؛ چه به‌صورت فیزیکی و چه به‌صورت آنلاین.

فرایندی که مرور کردیم، ترکیبی از بازاریابی محتوا و اینفلوئنسر مارکتینگ است که مصرف‌کننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 Influencer Marketing

بزرگ‌ترین مزایا و معایب اینفلوئنسر مارکتینگ

گرچه بازاریابی ازطریق اینفلوئنسرها، یکی از روندهای مهم حوزه‌ی بازاریابی است، اما کارشناسان تأکید می‌کنند که این روش برای همه‌ی کسب‌وکارها مناسب نیست. مرور اجمالی مهم‌ترین مزایا و معایب همکاری با تأثیرگذاران رسانه‌های اجتماعی، به ما کمک می‌کند علت این هشدارها را بهتر درک کنیم.

مزایا:
تأثیر اینفلوئنسر مارکتینگ بر تصمیم نهایی مصرف‌کنندگان

اولین و مهم‌ترین مزیت بازاریابی اینفلوئنسرها، نرخ بازدهی آن است. مطالعات متعددی که در این زمینه صورت گرفته است، ثابت می‌کند که ایفلوئنسر مارکتینگ واقعاً تأثیر قابل‌توجهی بر تصمیم‌های خرید مصرف‌کنندگان دارد. به‌عنوان‌مثال، یکی از تحقیقاتی که بازاریابی در شبکه‌ی اجتماعی توییتر را موردبررسی قرار داده است، نشان می‌دهد که اگر توییت‌های یک برند، از زبان اینفلوئنسرها بیان شود، «قصد خرید» کاربران را به‌میزان ۵.۲ برابر افزایش می‌دهد. به‌علاوه، ۴۹ درصد از مردم در زمان تصمیم‌گیری برای خرید، به توصیه‌هایی تکیه می‌کنند که اینفلوئنسرها به اشتراک گذاشته‌اند.

اینفلوئنسر مارکتینگ به‌تدریج اعتماد مخاطبان را جلب می‌کند

تأثیرگذاران افرادی هستند که وفاداری هواداران خود را به‌دست آورده‌اند. این هواداران یا فالوئرها، عمیقاً به توصیه‌های شخصیت‌های محبوب خود بها می‌دهند و به‌گفته‌های آن‌ها اطمینان دارند. بنابراین هنگامی‌که اینفلوئنسر، محصول یک برند خاص را تحسین می‌کند، هواداران بلافاصله متوجه می‌شوند. محصول یا برندی که به‌تازگی وارد بازار شده است، به‌کمک تحسین و تائید تأثیرگذاران، به اعتبار فوق‌العاده‌ای دست پیدا می‌کند؛ زیرا اینفلوئنسرهای خوب، صرفاً به‌خاطر پول محصولی را تبلیغ نمی‌کنند و هواداران نیز از این موضوع آگاه‌اند. ایده‌ی اصلی این است که وقتی تأثیرگذاران محصول یا خدماتی را پیشنهاد می‌دهند، به‌احتمال بالا خودشان از آن استفاده کرده و رضایت داشته‌اند.

دسترسی به طیف عظیم مخاطبان

بیشتر اینفلوئنسرها، صدها هزار فالوئر دارند. همان‌طور که گفتیم، مردم اینفلوئنسرها را به‌دلیل اشتیاق، دیدگاه‌ها، ایده‌ها و اصولی که به اشتراک می‌گذارند، دنبال می‌کنند. مردم منتظر پست‌های جدید تأثیرگذاران محبوب خود می‌مانند. زمانی‌که پست جدیدی منتشر شود، هواداران سریعاً به تعامل با آن مشغول می‌شوند (لایک، نظر دادن، بازنشر).

واضح است که یک برند با همکاری اینفلوئنسرهای مرتبط، به نرخ بالایی از مخاطبان دسترسی پیدا می‌کند. چنانچه اینفلوئنسرها محتوای شما را به‌اشتراک بگذارند، مخاطبان بسیار زیادی این محتوا را مشاهده می‌کنند. تصور کنید که هر یک از این مخاطبان، بار دیگر محتوای شما را بازنشر کند. در‌این‌صورت پیام شما به گروه بسیار بزرگ‌تری از مردم می‌رسد. اگر اینفلوئنسر مارکتینگ را از این فرایند حذف کنیم، شما هرگز قادر نیستید با چنین قشر عظیمی از مخاطبان رابطه برقرار کنید.

هدف قرار دادن مخاطبان مناسب

هنگامی‌که با اینفلوئنسرهای مرتبط بازار خود کار می‌کنید، می‌توانید اطمینان داشته باشید که پیام‌های برند، به مخاطبان مناسب‌تری ارسال می‌شود. به همین دلیل برندهای پوشاک سعی می‌کنند با اینفلوئنسرهای مد و فشن همکاری کنند؛ یا برندهای آرایشی و بهداشتی، با متخصصان پوست و مو کار می‌کنند. شما از این طریق به مخاطبانی دسترسی خواهید داشت که به‌احتمال بیشتری به محصولات شما علاقه‌مند هستند.

عدم نیاز به بودجه‌ی بالا

بسیاری از میکرواینفلوئنسرها حاضرند به‌جای دستمزد، محصولات و خدمات یک برند را دریافت کنند. حتی اگر آن‌ها پولی درخواست کنند، هرگز قابل‌مقایسه با دستمزد سلبریتی‌های مشهور نیست.

Influencer Marketing

معایب
ضررهای انتخاب اینفلوئنسر نامناسب

با انتخاب اینفلوئنسر نامناسب، زمان، تلاش و منابع خود را هدر می‌دهید و کمترین میزان بازگشت سرمایه را به‌دست می‌آورید. به‌علاوه، اگر همکاری شما با یک اینفلوئنسر به‌خوبی پیش نرود، ممکن است شاهد واکنش شدیدی از طرف هواداران او باشید. این موضوع به اعتبار شما در بازار نیز آسیب می‌زند. اطمینان حاصل کنید که اینفلوئنسر مرتبطی را در حوزه‌ی تخصصی خود پیداکرده‌اید که از هواداران وفاداری برخوردار است و همیشه محتوای معتبری منتشر می‌کند.

هر اشتباه، اعتبار برند شما را زیر سؤال می‌برد

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات برندها درزمینه‌ی اینفلوئنسر مارکتینگ، منتشرنکردن شفاف جزئیات این مشارکت است. در بازارهای امروزی، این امر به‌عنوان گمراه‌کردن و فریب مشتریان تلقی می‌شود و ریسک شکایت‌های قانونی آتی را نیز افزایش می‌دهد.

چالش پیدا کردن اینفلوئنسر

پیداکردن ایفلوئنسری که از هر لحاظ برای تبلیغ محصولات شما مناسب باشد، کار ساده‌ای نیست. شما باید مسئولیت تحقیق و بررسی گزینه‌های پیش‌رو را به عهده‌ی یک تیم بگذارید و پس از اطمینان حاصل کردن از شایستگی اینفلوئنسر، مدت‌ها با او مذاکره کنید. انتخاب و توافق نهایی با یک اینفلوئنسر، مستلزم زمان و تلاش زیادی است.

چالش اندازه‌گیری پیشرفت

پس از راه‌اندازی کمپین اینفلوئنسر مارکتینگ، باید میزان پیشرفت آن را ردیابی کنید. در غیر این صورت، متوجه نمی‌شوید که شخص مناسبی را انتخاب کرده‌اید و بازدهی مقبولی به‌دست می‌آورید یا خیر.

هزینه‌های ارتباط ضعیف برند با اینفلوئنسر

درنهایت، یکی دیگر از اشتباه‌های بزرگ برندها این است که تنها یک‌بار با اینفلوئنسر موردنظر خود مذاکره می‌کنند. اما شما باید روی ایجاد روابط قوی و مؤثر با تأثیرگذاران متمرکز شوید. در این صورت کمپین‌های سودمندتری برگزار می‌کنید و اینفلوئنسرها نیز حداکثر تلاش خود را برای همکاری با شما به کار می‌گیرند.

Influencer Marketing

اینفلوئنسر مارکتینگ چگونه به کسب‌وکار شما کمک می‌کند؟

میزان کمکی که می‌توانید از یک اینفلوئنسر انتظار داشته باشید، به نوع روابط حرفه‌ای بین شما بستگی دارد. اگر طبق یک رویکرد ارگانیک با شخص اینفلوئنسر رابطه برقرار کنید، طبیعتاً کمک کمتری دریافت می‌کنید تا اینکه برای برگزاری یک کمپین متمایز به او پول پرداخت کنید. البته هزینه‌ی این دو حالت نیز باهم متفاوت است. برخی از روش‌های معمول یا رویکردی که آن را ارگانیکمی نامیم، عبارت‌اند از:

اینفلوئنسر یکی از پست‌های وبلاگ خود را به معرفی محصول شما اختصاص می‌دهد.
اینفلوئنسر اطلاعات تبلیغات برند شما را در حساب‌های شبکه‌های اجتماعی خود به اشتراک می‌گذارد.
اینفلوئنسر به شما اجازه می‌دهد به وب‌سایت او دسترسی داشته باشید و یک پست مهمان منتشر کنید.

مطمئناً نباید انتظار داشته باشید که اینفلوئنسرها صراحتاً از محصول شما تعریف و تمجید کنند. آن‌ها به‌دلیل روابط معتبری که با مخاطبان خود دارند، به اینفلوئنسر تبدیل‌ شده‌اند.

Influencer Marketing

فرایند اجرای اینفلوئنسر مارکتینگ

صرفاً به این دلیل که بازاریابی ازطریق افراد تأثیرگذار یکی از روندهای روز بازاریابی است، این معنا را نمی‌دهد که شما هم باید از این روش استفاده کنید. برای برگزاری یک کمپین بازاریابی، باید هدف مشخصی داشته باشید.

مرحله‌ی اول: تعیین اهداف

هدف هر کمپین بازاریابی محتوا، این است که نشان دهد چگونه ارزشی به مخاطبان خود ارائه می‌کند. در اینفلوئنسرمارکتینگ، باید ارزش‌آفرینی برند را به مخاطبان شخص اینفلوئنسر ثابت کنید.

یکی از نقاط ضعف بسیاری از تیم‌های بازاریابی، تماس با افراد تأثیرگذار بدون هیچ هدف مشخصی است. شما باید بدانید که «چرا» می‌خواهید یک کمپین اینفلوئنسر مارکتینگ برگزار کنید. تنها در این صورت می‌توانید موفقیت کمپین خود را اندازه‌گیری کنید. به‌علاوه، در انتخاب اینفلوئنسر مناسب نیز بهتر عمل می‌کنید. ممکن است اهداف شما برای برگزاری کمپین، به‌سادگی موارد زیر باشد:

افزایش نرخ بازدیدکنندگان از وب‌سایت شرکت به‌میزان X درصد
افزایش فالوئرهای برند در شبکه‌های اجتماعی
افزایش میزان دیده‌شدن یا آگاهی از برند
افزایش نرخ فروش به‌میزان Y درصد

همان‌طور که گفتیم، اهداف شما، نوع اینفلوئنسری را که انتخاب می‌کنید، مشخص می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، اگر به‌دنبال تعامل سریع با مخاطبین‌تان هستید، باید از اینفلوئنسرهای توییتر کمک بگیرید. اگر تأکید بیشتری بر ظاهر و تصویر محصول دارید، روی کانال‌های بصری‌تر مانند اینستاگرام و پینترست متمرکز می‌شوید. اما اگر می‌خواهید آگاهی عمیق‌تری درمورد محصول خود ایجاد کنید، مخصوصاً اگر یک کسب‌وکار B2B را اداره می‌کنید، شاید یک مقاله‌ی فنی را در وبلاگ تخصصی صنعت منتشر کنید و از اینفلوئنسرها بخواهید که آن را به اشتراک بگذارند.

ضروری است که هریک از اهداف شما به یک شاخص کلیدی عملکرد یا KPI متصل شود. در این صورت، ارزیابی کارایی کمپین بازاریابی شما امکان‌پذیر می‌شود. همچنین اهداف شما باید SMART باشند؛ یعنی خاص (Specific)، قابل‌اندازه‌گیری (Measurable)، قابل‌دستیابی (Achievable)، واقع‌بینانه (Realistic) و زمان‌محور (Time-based).

مرحله‌ی دوم: تعریف مخاطبان هدف

اگر هنوز نمی‌دانید که چه افرادی را می‌خواهید تحت تأثیر قرار دهید، هنوز برای برگزاری کمپین آماده نیستید. ولی اگر ایده‌ی واضحی از مشتریان ایده‌آل در ذهن دارید، پرسونای آن‌ها را در هنگام جستجوی اینفلوئنسرها مدنظر داشته باشید. همچنین درصورتی‌که قبلاً کمپین بازاریابی خاصی را در شبکه‌های اجتماعی برگزار کرده‌اید، به شیوه‌ی هدف‌گذاری خود در آن کمپین‌ها توجه کنید.

اگر می‌خواهید اینفلوئنسر مارکتینگ موفقی داشته باشید، باید با افراد تأثیرگذاری کار کنید که مخاطبان هدف شما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. هرچه نیچ مارکت خود را به‌صورت دقیق‌تری تعریف کرده باشید، جستجوی بهتری برای اینفلوئنسرهای مناسب خواهید داشت.

مرحله‌ی سوم: بهترین اینفلوئنسر را برای برند خود تعریف کنید

بیشترین نرخ شکست برندها در اجرای اینفلوئنسر مارکتینگ، به این مرحله مربوط می‌شود. تلاش بیشتر شرکت‌ها برای انتخاب اینفلوئنسر متناسب با برند، تلاش موفقی نیست. تحقیقات نشان می‌دهد که ۶۷.۶ درصد از تیم‌های بازاریابی، پیداکردن اینفلوئنسر مرتبط را سخت‌ترین چالش کمپین IM خود می‌دانند. درواقع، همین مسئله بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف بازاریابی سنتی ازطریق سلبریتی‌ها نیز بوده است. گرچه برخی از این تبلیغات به‌یادماندنی و کارآمد بودند، ولی در اغلب موارد، یک سؤال ناخوشایند در ذهن مصرف‌کنندگان ایجاد می‌شد: «این سلبریتی چه چیزی در مورد سبک زندگی من می‌داند؟ او در دنیای کاملاً متفاوتی زندگی می‌کند.» نتیجه کاملاً روشن است: باید اینفلوئنسری را انتخاب کنید که فالوئرهای او با مخاطبان هدف شما تطبیق دارند.

 Influencer Marketing

گروه‌بندی اینفلوئنسرها

اینفلوئنسرهای سلبریتی: همان‌طور که گفتیم، بازاریابی ازطریق سلبریتی‌ها، قدیمی‌ترین مدل اینفلوئنسرمارکتینگ است. از سال‌ها پیش، شرکت‌ها، دستمزدهای کلانی به سلبریتی‌های مشهور می‌پرداختند تا محصولات آن‌ها را تبلیغ کنند. حتی در برخی موارد، مردم محصولی را با نام سلبریتی تبلیغ‌کننده می‌شناختند (مثل جورج فورمن گریل). بازاریابی ازطریق تأثیر سلبریتی‌ها، چه به روش‌های سنتی و چه به روش‌های مدرن، می‌تواند بسیار موفقیت‌آمیز باشد. اما این روش همیشه با چالش‌های جدی همراه بوده است. از طرفی، سلبریتی‌ها برای تبلیغ محصولات پول بسیار زیادی درخواست می‌کنند و از طرف دیگر، مصرف‌کنندگان در حوزه‌های تخصصی، عمیقاً به محصولاتی که توسط خود افراد مبلغ استفاده نمی‌شوند، بدبین هستند.

ماکرو اینفلوئنسرها: این افراد در شبکه‌های اجتماعی میلیون‌ها فالوئر دارند. مردم غالباً ماکرو اینفلوئنسرها را به‌عنوان متخصص یک حوزه می‌شناسند. تفاوت ماکرو اینفلوئنسر و سلبریتی این است که ماکرو اینفلوئنسر، به‌خاطر تخصص در یک رشته‌ی خاص به شهرت رسیده است و لزوماً عامه‌ی مردم او را نمی‌شناسند. ژورنالیست‌های معروف، فعالان دانشگاهی و مشاوران حرفه‌ای، در این گروه قرار دارند. ماکرو اینفلوئنسرها، از قبل نام خود را تثبیت کرده‌اند و به‌عنوان کارشناسان برتر رشته‌های خاص شناخته می‌شوند؛ بنابراین دستمزد زیادی هم برای تبلیغ محصولات برندها درخواست می‌کنند.

میکرو اینفلوئنسرها: بزرگ‌ترین گروه تأثیرگذاران شبکه‌های اجتماعی را تشکیل می‌دهند. این افراد نیز برخلاف سلبریتی‌ها، بین عامه‌ی مردم شناخته‌شده نیستند؛ اما به‌علت موفقیت‌هایی که در یک زمینه کسب کرده‌اند، کارشناس حوزه‌های خاص محسوب می‌شوند. میکرو اینفلوئنسرها از اعتبار و شهرت کمتری نسبت به ماکرو اینفلوئنسرها برخوردار هستند، ولی بازهم مخاطبان زیادی دارند. آن‌ها اعتماد هواداران خود را به‌دست آورده‌اند و می‌توانند فالوئرهای خود را به مشارکت و تعامل وادارند. به همین دلیل هم در بازاریابی دهان‌به‌دهان و افزایش ترافیک وب‌سایت برند، بسیار مؤثر عمل می‌کنند.

نکته ۱: هرگز یک اینفلوئنسر را صرفاً به‌خاطر شهرت زیاد یا دستمزد کم انتخاب نکنید. به‌دنبال تأثیرگذارانی باشید که از پایگاه حمایتی قدرتمندی برخوردار هستند و این پایگاه حمایتی، مطابق با مخاطبان هدف شما است.

نکته ۲: در بررسی اینفلوئنسرها، به آمار خام فالوئرهای آن‌ها اکتفا نکنید. راه‌های مختلفی برای بالا بردن نرخ فالوئرها وجود دارد که همه‌ی آن‌ها، مخاطبان ارزشمندی را به برند شما هدایت نمی‌کنند. حتی زمانی‌که اینفلوئنسرها از فالوئرهای واقعی برخوردار هستند، نرخ فالوئرها متریک مناسبی برای میزان تأثیرگذاری افراد نیست. اغلب اوقات بهترین اینفلوئنسرها، جامعه‌ی هواداران کوچک‌تری دارند که نرخ تعامل آن‌ها بسیار بالا است. طبق تحقیقات، نرخ تعامل‌های مؤثر با افزایش تعداد فالوئرها کاهش می‌یابد.

 Influencer Marketing

میکرو اینفلوئنسرها چگونه به افزایش فروش کمک می‌کنند؟

معمولاً تعداد فالوئرهای میکرو اینفلوئنسرها، بین هزار تا صد هزار نفر است. ازآنجایی‌که این افراد دسترسی مؤثرتری به جامعه‌ی مخاطبان خود دارند، می‌توانند پیام برندها را بهتر به مردم برسانند. شما با استفاده از قدرت نفوذی که میکرو اینفلوئنسرها بین هواداران دارند، می‌توانید نرخ فروش خود را افزایش دهید.

آن‌ها یک داستان شخصی درباره‌ی محصولات تعریف می‌کنند: میکرو اینفلوئنسرها در سطح بالاتری مورد اعتماد جامعه‌ی هواداران هستند. به همین دلیل هنگامی‌که تجربیات خود را در مورد یک محصول به اشتراک می‌گذارند، هواداران باتوجه‌به این تجربه، محصول موردنظر را قضاوت می‌کنند. همه‌ی بازاریابان به کارایی تکنیک داستان‌سرایی واقف‌ هستند. اگر میکرو اینفلوئنسرها داستانی منحصربه‌فرد و مثبت در مورد یک محصول یا خدمات خاص نقل کنند، تأثیر بسیار بیشتری روی فروش آن خواهند گذاشت؛ تا زمانی‌که صرفاً عکس محصول را به اشتراک می‌گذارند.

تبلیغ کدها و لینک‌های تخفیف: تکنیک «پیشنهاد تخفیف به گروه مخاطبان هدف»، یکی از استراتژی‌های عالی فروش محسوب می‌شود. میکرو اینفلوئنسرها می‌توانند کدها یا لینک‌های تخفیف محصول را در پست‌های خود به‌اشتراک بگذارند و مخاطبان را به آزمودن این محصولات دعوت کنند. همچنین اگر این تکنیک را با ذکر تجربه‌های شخصی از محصول ترکیب کنند، تأثیر بیشتری روی فالوئرها می‌گذارند. به عبارتی، داستان آن‌ها کنجکاوی هواداران نسبت به محصول را تحریک می‌کند و در درجه‌ی بعد، کد یا لینک تخفیف، تمایل مردم به خرید محصول را افزایش می‌دهد.

تبلیغ نمونه‌ی رایگان محصول: زمانی‌که یک محصول به‌تازگی وارد بازار شده است، مردم به دیده‌ی تردید به آن نگاه می‌کنند. ولی میکرو اینفلوئنسرها با تبلیغ نمونه محصولاتی که به‌رایگان برای آن‌ها ارسال کرده‌اید، نقش مهمی در رفع تردید جامعه‌ی فالوئرها بازی می‌کنند. در این صورت، مردم به‌احتمال بیشتری ارزش محصولات را درک کرده و به مشتریانی تبدیل می‌شوند که برای خرید محصولات شما، پول پرداخت می‌کنند.

۸ روش برای آنکه خلاقیت خود را ارتقاء ببخشید

خلاقیت از اساسی‌ترین نیازهای استراتژیک کسب و کار است. در این میان خلاقیت برای بازایابی و فروش اهمیت ویژه‌ای دارد و باید آن را تقویت کنید.

بین استفاده‌ی خلاقانه از فروش و بازاریابی و استفاده از خلاقیت برای فروش و بازایابی یک تفاوت بزرگ وجود دارد. بسیاری فکر می‌کنند که چطور می‌توانند از کانال‌های بازاریابی موجود، یک کار را به گونه‌ای متفاوت انجام دهند. اما اگر واقعا می‌خواهید متفاوت باشید، باید ابتدا از خلاقیت خود استفاده کنید و بعد از آن کانال‌های بازاریابی را مد نظر قرار دهید.

کانال‌های بازاریابی

خلاقیت، انرژی و الهام لازم را برای توان بخشیدن به کسب و کار فراهم می‌کند و به آن برای مقابله با رقبا قدرت می‌دهد. اگر این مطلب را می‌خوانید و احساس می‌کنید مدتی است خلاقیت یا نشانه‌های آن را در زندگی و کار خود احساس نکرده‌اید، شاید دلیلش این باشد که بیش از حد بر کار خود تمرکز کرده‌اید و از توجه به خودتان غافل شده‌اید. کم بودن ارتباط با تفکرات خلاقانه می‌تواند کسب و کار شما را در دام بزرگی گرفتار کند. اما چگونه دوباره این تفکر خلاقانه را شکوفا کنیم؟ برای آن ۸ راه وجود دارد؛ با زومیت همراه شوید.

۱. با یک کودک صحبت کنید

بچه‌ها سرشار از تخیلات هستند و به‌اندازه‌ی کافی کنجکاوی و دانش برای کنار هم قرار دادن ایده‌هایشان و ساختن یک دنیای سرگرم‌کننده دارند. به آن‌ها گوش کنید و ببینید دنیا را چگونه نگاه می‌کنند. با آن‌ها حرف بزنید و در رنگ‌آمیزی کتاب‌ها و نقاشی‌هایشان با آن‌ها همراه شوید. نظرشان را درباره‌ی مسائل کوچک و بزرگ سؤال کنید. با آن‌ها بحث کنید.

پس از این زمانی که با کودکان سپری کرده‌اید، حتی اگر خلاقیت شما نمایان نشود، حداقل به‌اندازه کافی خندیده‌اید و سرگرم شده‌اید. خندیدن یک راه عالی برای باز شدن ذهن و پیدا کردن ایده‌های درخشان است.

با بچه‌ها صحبت کنید

۲. چیزی بسازید

کارآفرینان بسیاری هستند که جنبه هنری یا میل به ساختن یک چیز جدید داشته‌اند و در آن موفق شده‌اند. عمل ساختن یک چیز جدید، بازی خلاقیت در عمل است. هر چیزی که دوست دارید، بسازید؛ یک تابلوی نقاشی، یک طرح، یک عکس یا یک مجسمه با گِل. فقط یک پروژه‌ی هنری شروع کنید. اما پیشنهاد می‌کنیم چیزی را شروع کنید که بتوانید در چند روز آن را به پایان برسانید. چرا؟ زیرا چنین کارهایی که بیشتر با هدف پویا کردن خلاقیت شروع می‌شوند، نباید شما را از دنبال کردن پروژه‌های کاری و روتین زندگی بازدارند.

اگر به کارهای هنری تمایل ندارید یا خودتان را هنرمند نمی‌دانید، به ثبت نام کردن در یک کلاس فکر کنید. با کمی هزینه برای کلاس و مربی می‌توانید استعداد هنری و خلاقیت خود را شکوفا کنید.

۳. به یک مکان جدید و ناشناخته بروید

حتی اگر نمی‌توانید مرخصی بگیرید، به رفتن به موزه‌ها، پارک‌ها و مقاصد این‌چنینی فکر کنید. هدف این است که یک تجربه‌ی تازه و غریب داشته باشید. این به شما امکان می‌دهد واکنش خود به محرک‌های جدید را شناسایی کنید.

۴. کاری که شما را می‌ترساند انجام دهید

لازم نیست برای محقق کردن این قسمت از هواپیما بیرون بپرید – البته اگر امکانش را دارید، دریغ نکنید. وقتی این یک کار را انجام دادید می‌توانید ۱۰۰ درصد انرژی خود را متمرکز کنید. شما به خودتان افتخار خواهید کرد و سپس با توجه کردن به یک موضوع، راهی تازه برای خلاقانه پیمودن آن پیدا خواهید کرد.

۵. از لوازم الکترونیکی فاصله بگیرید

همه، گاهی به یک مرخصی – از لوازم الکترونیکی – احتیاج دارند، مرخصی از نوعی که شما را از میز کارتان جدا و دور کند. تلفن همراه خود را در خانه بگذارید و برای قدم زدن بیرون بروید. سپس به محیط اطراف خود توجه کنید. بدین ترتیب با عابران تماس چشمی برقرار می‌کنید؛ فرصت پیدا می‌کنید به فروشگاه‌ها سری بزنید و ویترین آن‌ها را تماشا کنید یا حتی در یک رستوران محلی غذایی بخورید.

نه به وسایل الکترونیکی

همه‌ی این کارها را بدون گرفتن سلفی از خودتان سپری کرده‌اید – و دنیا به آخر نرسید! همه‌ی ما زمان زیادی با اتصال به دنیای تکنولوژی می‌گذرانیم. قطع ارتباط با دنیای تکنولوژی و برقراری ارتباط با سایرین می‌تواند برای به دست آوردن منابع تازه‌ی خلاقیت و الهام بسیار کارآمد باشد.

۶. موسیقی گوش دهید

به یک موسیقی که دوست دارید، گوش دهید. حرکت دادن بدن همراه با این موسیقی نیز به تفکرات خلاقانه متصل خواهد شد. آزاد شدن خلاقیت با نشستن روی مبل و تماشای تلویزیون میسر نمی‌شود.

۷. مکالمات تصادفی را با دیگران شروع کنید

یکی از جذابیت‌های فضاهای کاری مشترک این است که می‌توانید با همکاران خود در تعامل بیشتر باشید و همین موضوع امکان مکالمه بیشتر برایتان به وجود می‌آورد. اگر از آن دسته افرادی هستید که معمولا هدفون به گوش می‌زنند و کار می‌کنند، وقتش رسیده است که آن‌ را از گوش خود دربیاورید و چند کلام با دیگران هم‌صحبت شوید.

اگر محیط کاری ثابتی ندارید، حتی می‌توانید با غریبه‌ها در اتوبوس و مترو یا حتی آسانسور هم‌صحبت شوید. این دست ارتباط‌ها برای جرقه زدن خلاقیت عالی هستند.

۸. حیوانات را نوازش کنید

نوازش حیوانات و خلاقیت

نوازش کردن سگ و گربه، به شرطی که حساسیت نداشته باشید، حس لذت در شما ایجاد می‌کند. شادی بیشتر، به بارور شدن بیشتر خلاقیت در شما کمک می‌کند.

***

یک دفترچه همراه خود داشته باشید تا بتوانید ایده‌هایی که هر لحظه به ذهنتان می‌رسد، یادداشت کنید. بیشتر ایده‌های خلاقانه زمانی به ذهن می‌آیند که در حالت آرامش و آسودگی هستید – یا مثلا وقتی باتری تلفن هوشمند شما تمام شده است و هیچ یک از اپلیکیشن‌های یادداشت‌برداری در دسترس نیستند. از این دست دفترچه‌ها در چند جای مختلف نگه‌داری کنید؛ زیر تحت، داخل ماشین، در محل کار یا کیف‌هایی که عموما با خودتان حمل می‌کنید.

سپس می‌توانید در زمان مناسب وقت بگذارید و آن‌ها را دوباره بررسی و بازبینی کنید. با همکاران و مشتریان خود به اشتراک بگذارید. از ابراز کردن ایده‌های خود نهراسید و مطمئن باشید به نتایج جالبی دست خواهید یافت.

داستان برند: مک دونالد، موفق‌ترین رستوران زنجیره‌ای جهان

نویسنده: بنفشه نیک‌بخت

زمانی که برادرهای مک دونالد اولین هات‌داگ فروشی خودشان را افتتاح کردند تصور نمی‌کردند که رستورانشان تبدیل به محبوب‌ترین رستوران زنجیره‌ای جهان خواهد شد.

مک دونالد بزرگ‌ترین فست‌فود زنجیره‌ای در جهان است. اولین شعبه‌ی این رستوران در سال ۱۹۴۸ و توسط ۲ برادر به نام‌های ریچارد و موریس مک دونالد در سن‌برناردینوی کالیفرنیا راه‌اندازی شد. منوی اولیه‌ی این رستوران شامل همبرگر، چیزبرگر، سیب‌زمینی سرخ کرده و نوشابه بود تا آن‌ها بتوانند غذای ارزان را در اسرع وقت به مشتری‌های خود تحویل دهند. لوگوی اولیه‌ی این رستوران یک همبرگر بود که روی سرش کلاه سرآشپز قرار گرفته بود و نامش اسپیدی بود. در سال ۱۹۶۲ این لوگو به منحنی‌های خمیده‌ی طلایی رنگ تبدیل شد. و در سال ۱۹۶۸ به شکل یک M بزرگ با نوشته‌ی Mcdonald’s طراحی شد. امروزه این رستوران بیش از ۳۶۹۰۰ شعبه در سراسر جهان دارد. برای خواندن داستان پیدایش و عامل موفقیت این برند در ادامه‌ با زومیت همراه باشید.

McDonald

داستان شکل‌گیری برند مک دونالد

خانواده‌ی مک دونالد در اواخر دهه‌ی ۱۹۳۰ از منچستر به هالیوود مهاجرت کردند. ریچارد و موریس مک دونالد به‌عنوان عوامل پشت‌صحنه‌ در استودیوی ساخت فیلم استخدام شدند. پدر آن‌ها یعنی پاتریک مک دونالد در سال ۱۹۳۷ یک کیوسک تهیه‌ی غذا در نزدیکی فرودگاه مونروویا کالیفرنیا راه‌اندازی کرد. منوی این رستوران کوچک در ابتدا فقط ساندویچ هات‌داگ بود. مدتی بعد ساندویچ همبرگر به قیمت ۱۰ سنت و نوشیدنی آب پرتغال نامحدود به مبلغ ۵ سنت به منوی رستوران اضافه شد. ریچارد و موریس مک دونالد در سال ۱۹۴۰ این کیوسک فروش ساندویچ را چندین کیلومتر جابه‌جا کرده و به سن‌برناردیوی کالیفرنیا منتقل کردند. آن‌ها اسم رستوران را «McDonald’s Bar-B-Que» گذاشتند. منوی غذایی آن‌ها شامل ۲۵ نوع غذا بود و اکثرشان غذاهایی کبابی بودند. رستوران آن‌ها از آن دسته رستوران‌هایی بود که مردم داخل ماشین خود در پارکینگ می‌نشستند و پیش‌خدمت‌ها سفارش آن‌ها را گرفته و غذا را به آن‌ها تحویل می‌دادند.

McDonald

در سال ۱۹۴۸ این دو برادر متوجه شدند که بیشترین سود آن‌ها از فروش همبرگر به دست می‌آید. آن‌ها منوی خود را تغییر دادند و این بار فقط همبرگر، چیزبرگر، چیپس سیب‌زمینی، قهوه، نوشیدنی‌های بدون الکل و کیک سیب را داخل منوی خود قرار دادند. آن‌ها در همان سال اول تغییرات اساسی در رستوران ایجاد کردند. چیپس سیب‌زمینی و کیک سیب در منوی غذایی جای خودشان را به سیب‌زمینی سرخ کرده و میلک‌شیک دادند. و رستوران از حالتی که غذا را داخل ماشین سرو می‌کردند تغییر کرده و به سلف سرویس تبدیل شد. آن‌ها همچنین آشپزخانه‌ی رستوران خود را طوری طراحی کردند که بیشترین بهره‌وری را داشته باشد. نام رستوران هم به «McDonald’s» تغییر کرد و چند ماه بعد دوباره بازگشایی شد.

McDonald

این دو برادر در سال ۱۹۵۲ تصمیم گرفتند که ساختمان رستوران خود را با هدف افزایش بهره‌وری و داشتن ظاهر زیباتر تغییر بدهند. آن‌ها برای طراحی ساختمان خود آگهی پخش کردند و با حداقل ۴ معمار مصاحبه کردند. و درنهایت استنلی کلارک مستون را انتخاب کردند. ریچارد و موریس به همراه مستون روی طراحی جدید ساختمان رستوران باهم همفکری کردند. آن‌ها نقشه‌ی رستوران را در ابعاد واقعی و توسط گچ روی زمین تنیس نزدیک خانه‌ی مک دونالدها طراحی کردند. در طراحی رستوران جدید از سرامیک‌های قرمز و سفید، فولاد ضد زنگ، ورقه‌های فلزی با رنگ‌های روشن، شیشه و نئون‌های قرمز، سفید، زرد و سبز استفاده شد. آن‌ها همچنین لوگوی رستوران یعنی همبرگری که کلاه سرآشپز روی سرش بود یعنی اسپیدی را با چراغ‌های متحرک نئون طراحی کرد. استفاده از تکنیک‌های بازاریابی رستوران معمولی مک دونالد را تبدیل به یک فست‌فود زنجیره‌ای کرد. آن‌ها وسایل گرمایشی را کاهش دادند تا مشتری‌ها دلشان نخواهد برای مدت طولانی داخل رستوران بنشینند. صندلی‌های رستوران به‌گونه‌ای طراحی شده بود که مشتری‌ها به غذای خود مسلط باشند تا بتوانند سریع‌تر غذا بخورند. صندلی‌های کمی بیشتر از حد معمول باهم فاصله داشتند تا مشتری‌ها نتوانند زیاد باهم صحبت کنند. لیوان‌های مشتری‌ها به شکل مخروطی بود تا آن‌ها مجبور باشند در حین غذا خوردن لیوان خود را در دستشان نگه داشته و همین موضوع باعث بالا رفتن سرعت آن‌ها در غذا خوردن می‌شد. بسیاری از شرکت‌های دیگر مانند برگر کینگ، وایت کسل و ساب وی از استراتژی‌های مک دونالد برای رستوران‌های خودشان استفاده کردند.

McDonald

در اواخر سال ۱۹۵۳ برادرهای مک دونالد تصمیم گرفتند تا با دادن حق امتیاز، شعبه‌های دیگری از رستوران خود را راه‌اندازی کنند. نیل فاکس، توزیع کننده‌ی شرکت نفت جنرال اولین شخصی بود که حق امتیاز رستوران آن‌ها را خریداری کرد. خریداران بعدی حق امتیاز راجر ویلیامز و بردت لاندن بودند. جالب است بدانید شعبه‌ای که این دو نفر تاسیس کردند امروزه قدیمی‌ترین شعبه‌ی رستوران مک دونالد است. این شعبه مجبور نبود تا رستورانش را مطابق با آخرین تغییرات مک دونالد تغییر دهد. زیرا حق امتیاز آن توسط شرکت مک دونالد به آن‌ها اعطا نشده بود بلکه برادران مک دونالد مستقیما این حق امتیاز را به خریداران آن داده بودند.

ری کراک، فروشنده‌ی مخلوط‌کن‌های میلک‌شیک در سال ۱۹۵۴ متوجه شد که ۸ عدد از این دستگاه‌ها در شعبه‌ی سن‌برناردینوی این رستوران مورد استفاده قرار گرفته است. او کنجکاو شد و به همراه دوستش یعنی چارلز لوییس به رستوران مک دونالد رفت. کراک به برادرهای مک دونالد پیشنهاد داد که در کشورهای دیگر نیز شعبات خودشان را راه‌اندازی کنند. این دو برابر ابتدا کمی دچار شک و تردید شدند اما درنهایت کراک توانست آن‌ها را راضی کند تا مدیریت و مسئولیت راه‌اندازی شعبات آن‌ها در خارج از کشور را بر عهده بگیرد. آن‌ها طی قراردادی که باهم بستند قرار گذاشتند تا نیمی از هر درصد فروش به برادران مک دونالد تعلق بگیرد. اولین شعبه‌ی این رستوران در سال ۱۹۵۵ در نزدیکی شیکاگو افتتاح شد. طراح این رستوران از رنگ‌های زرد، سفید، قهوه‌ای تیره و قرمز استفاده کرد. و قرار شد از همین رنگ‌ها برای تمام شعبات زنجیره‌ای استفاده شود. بعد از مدتی کراک متوجه شد که برادران مک دونالد حق دادن امتیاز را به یک شرکت بستنی سازی فروخته‌اند. او از این موضوع خشمگین شد و مجبور شد ۵ برابر مبلغ خرید این حق امتیاز یعنی ۲۵ هزار دلار به شرکت بستنی سازی بدهد تا بتواند این حق امتیاز را مجددا خریداری کند. رستوران‌های مک دونالد در طی ۳ سال به آرامی رشد کردند به‌طوری که تعداد آن‌ها در سال ۱۹۵۸ به ۳۴ عدد رسید. در سال ۱۹۵۹ کراک ۶۸ رستوران جدید را راه‌اندازی کرد و تعداد کل شعبه‌ها را به ۱۰۲ عدد رساند.

McDonald

کراک معتقد بود که تبلیغات نقش بسیار مهمی را در بالا بردن فروش محصولات ایفا می‌کنند. بنابراین شرکت مک دونالد در سال ۱۹۶۰ توانست با استفاده از راه‌اندازی چند کمپین تبلیغاتی میزان فروش خود را چندین برابر کند. روند رشد این شرکت ادامه داشت تا اینکه کراک در سال ۱۹۶۱ سهم برادران مک دونالد را به قیمت ۲.۷ میلیون دلار و پرداخت ۱.۹ درصد از فروش سالیانه به این دو برادر خریداری کرد تا این شرکت را تبدیل به موفق‌ترین رستوران‌های زنجیره‌ای سراسر کشور کند. این شرکت در سال ۱۹۶۲ اولین لوگوی منحنی شکل طلایی خود را معرفی کرد و سال بعد توانست میلیون‌های همبرگر را به فروش برساند. آن‌ها در راستای استفاده از تبلیغات، رونالد مک دونالد که یک دلقک با موهای قرمز بود را معرفی کردند تا بتوانند با سرگرم کردن بچه‌ها آن‌ها را به برند خود علاقه‌مند کنند.

مک دونالد در سال ۱۹۷۵ اولین رستوران خرید کردن از داخل ماشین را در آریزونا برای مشتری‌های خود افتتاح کرد. هدف از راه‌اندازی این رستوران این بود که مشتری‌ها بدون نیاز به پیاده شدن از ماشین بتوانند سفارش خود را ثبت کرده و در عرض ۵۰ ثانیه یا کمتر و درحالی‌که داخل ماشین خود نشسته‌اند بتوانند غذای خود را دریافت کنند. این سرویس در مدت زمان کمی در بسیاری از شعبات این رستوران پیاده‌سازی شد. ارائه‌ی وعده‌های غذایی شاد یا هپی میل به همراه اسباب‌بازی برای بچه‌ها از جمله‌ی دیگر عواملی بود که به موفقیت این رستوران کمک زیادی کرد.

تا سال ۱۹۹۱ حدود ۳۷ درصد از فروش گسترده‌ی این رستوران مربوط به شعبات آن در خارج از کشور آمریکا بود. در سال ۱۹۶۷ اولین شعبه‌ی خارجی این رستوران در بریتیش کلمبیای کانادا افتتاح شد. این روند تا سال‌های بعد ادامه داشت تا اینکه در اوایل دهه‌ی ۹۰ توانست بیش از ۳۶۰۰ شعبه در ۵۸ کشور جهان مانند ژاپن، کانادا، آلمان، انگلستان و فرانسه راه‌اندازی کند.

ریچارد و موریس مک دونالد

Richard and Maurice McDonald

ریچارد در ۱۶ فوریه سال ۱۹۰۹ و موریس در ۲۶ نوامبر ۱۹۰۲ در خانواده‌ای فقیر در منچستر متولد شدند. پدر و مادر آن‌ها از مهاجران ایرلندی بودند. آن‌ها چند سال بعد و در اواخر دهه‌ی ۱۹۳۰ با مدرک دیپلم و آرزوی به دست آوردن ۱ میلیون دلار تا قبل از سن ۵۰ سالگی به آمریکا مهاجرت کردند. آن‌ها اولین رستوران خود را با هدف ارائه‌ی غذاهای ارزان، کم حجم و سریع راه‌اندازی کردند و خیلی زود تبدیل به یکی از معروف‌ترین فست‌فودهای آمریکا شدند. آن‌ها به آرزوی خودشان رسیدند و در سال ۱۹۶۱ برند خودشان را به ری کراک فروختند. موریس مک دونالد در سال ۱۹۷۱ در سن ۶۹ سالگی در اثر سکته‌ی قلبی درگذشت. ریچارد نیز در سال ۱۹۹۸ و در سن ۸۹ سالگی از دنیا رفت.

ری کراک

ray kroc

ری کراک در سال ۱۹۰۲ در آمریکا متولد شد. او بعد از جنگ جهانی دوم به‌عنوان فروشنده‌ی مخلوط کننده‌های میلک شیک مشغول به کار شد. او متوجه شد که برادران مک دونالد برای رستوران خود ۸ عدد از این مخلوط کن‌ها را خریداری کرده‌اند. بنابراین نزد آن‌ها رفت و حق امتیاز راه‌اندازی شعبات مک دونالد را از آن‌ها خرید. او بعد از گسترش رستوران‌های مک دونالد در سال ۱۹۶۱ تصمیم گرفت تا یک برنامه‌‌ی آموزشی راه‌اندازی کند تا بتواند کیفیت غذاهای رستوران را در تمام شعبات یکسان نگه دارد. بنابراین او در همان سال دانشگاه همبرگر را تاسیس نمود. در این دانشگاه نحوه‌ی پخت‌و‌پز، انجماد کردن و متدهای سرو غذا به خریداران حق امتیاز این رستوران آموزش داده می‌شود. جالب است بدانید تا امروز بیش از ۸۰ هزار نفر از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند.

کراک در سال ۱۹۷۴ تصمیم گرفت تا از مدیریت مک دونالد بازنشسته شود و سراغ ورزش مورد علاقه‌ی خود یعنی بیسبال برود. او یک تیم ورزشی به قیمت ۱۲ میلیون دلار خریداری کرد. تیم او در سال‌های اول با شکست‌های زیادی روبه‌رو شد اما توانست طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کند. او بعد از مدتی مدیریت این تیم را به داماد خود داد و گفت: «همبرگر آینده‌ی بهتری نسبت به بیسبال دارد.» او در نهایت در سال ۱۹۸۴ و در سن ۸۱ سالگی به دلیل ایست قلبی در گذشت.

وضعیت کنونی مک دونالد در بازار

بعد از مرگ کراک مدیریت این شرکت دست به دست گشت و امروزه استیو ایستربروک مدیرعامل این شرکت است. مک دونالد در ۱۲۰ کشور جهان شعبه دارد و روزانه به ۶۸ میلیون نفر سرویس ارائه می‌دهد. این شرکت بیش از ۳۷۵ هزار کارمند در سراسر جهان دارد و منوی غذایی خود را براساس آداب‌و‌رسوم و فرهنگ هر کشور تغییر داده است تا بتواند غذاهای خود را بر اساس ذائقه‌ی مردم آن منطقه عرضه کند.

McDonald

در این سال‌ها پرونده‌های قانونی زیادی علیه این شرکت ایجاد شده و تبلیغات منفی زیادی علیه آن شده است. استراتژی این شرکت برای روبه‌رو شدن با چالش‌ها این است که نگرانی‌های موجود را می‌پذیرد و سپس برای رفع آن‌ها اقدام می‌کند. به‌عنوان مثال یکی از این چالش‌ها ابراز نگرانی در مورد وضعیت سلامتی کودتان بعد از خوردن محصولات این شرکت بوده است. مک دونالد برای برطرف کردن این نگرانی‌ها اقدام به تاسیس شورای مشورت جهانی (GAC) نمود. GAC یک تیم بین‌المللی از متخصصان مستقل است که با همت مک دونالد دور هم جمع شده‌اند تا در مورد وضعیت تغذیه‌ی کودکان باهم مشورت کنند. در نتیجه‌ی فعالیت‌های این شورا مک دونالد مواد غذایی سالم‌تری مانند سالاد، میوه، آب‌ سیب و شیر کم‌چرب را به منوی خود اضافه کرد. مک دونالد اولین رستورانی بود که در سال ۲۰۰۶ در بسته‌بندی مود غذایی خود ارزش غذایی آن‌ها را درج کرد.

از دیگر چالش‌هایی که مک دونالد در طول این سال‌ها با آن روبه‌‌رو بوده است می‌توان به شکایت از خطرناک بودن بسته‌بندی‌های محصولات این رستوران برای جنگل‌های بارانی اشاره کرد. مک دونالد برای رفع این مشکل در سال ۱۹۹۰ تعهد جهانی محیط زیست را ایجاد کرد. این شرکت حجم زباله‌های خود را کاهش داد و به حفاظت از منابع طبیعی پرداخت. در نتیجه امروزه ۸۰ درصد از بسته‌بندی‌های این شرکت توسط مواد تجدیدپذیر ساخته می‌شود.

درنهایت می‌توان گفت که تبلیغات، ارائه‌ی محصولات خلاقانه، بسته‌بندی‌های جذاب و ارائه‌ی راه‌حل‌های هوشمندانه برای پشت سر گذاشتن چالش‌ها از جمله عواملی هستند که باعث شده‌اند رستوران‌های زنجیره‌ای مک دونالد بعد از گذشت چندین دهه محبوبیت خودشان را حفظ کرده و روزبه‌روز به تعداد شعبات آن‌ها افزوده شود.

واردات ۱۱۴ میلیون دلار کاغذ

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ابتدای سال جاری تا نیمه اردیبهشت ماه، با واردات بیش از ۱۱۴ میلیون دلار کاغذ موافقت کرد.

به گزارش آژانس خبری چاپ و بسته بندی ایران، کارگروه کاغذ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تازه‌ترین گزارش خود که امروز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه منتشر کرده است، از بررسی و تصویب ۲۲۹ پرونده برای واردات کاغذ از ابتدای سال جاری خبر داد.

بر اساس این گزارش واردات بیش از ۱۲۱ هزار تن کاغذ با ارزش بیش از ۱۱۴ میلیون دلار در این پرونده‌ها درخواست و تصویب شده است.

از این میزان مصوب، نزدیک به ۸۵۰۰ تن کاغذ بالک، نزدیک به ۵۶ هزار تن کاغذ چاپ و تحریر، ۶۷۵ تن کاغذ چاپ و تحریر رول، بیش از ۵۶ هزار تن کاغذ روزنامه و ۴۴۹ تن کاغذ LWC هستند. این موضوع نشان می‌دهد که میزان واردات کاغذ کتاب و تحریر بر سایر انواع کاغذهای وارداتی اولویت داشته است.

با این همه از این میزان مصوب تاکنون تنها کمی بیش از ۴۷ هزار تن کاغذ با ارزش تقریبی کمی بیش از ۴۲ میلیون دلار از گمرک ترخیص شده است و آماده استفاده توسط مصرف‌کنندگان است.

همچنین جداول منتشر شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان می‌دهد که حجم بالایی از کاغذ فرهنگی مصوب که هنوز برای واردات و ترخیص آنها تعیین تکلیف نشده است، کاغذ روزنامه است که تداوم این وضعیت می‌تواند بحرانی مشابه وضعیت سال گذشته و افزایش قیمت این محصول را برای آنها به بار بیاورد.

معرفی کتاب «تست مامان» اثر راب فیتز پاتریک

نویسنده: مائده حوایی

کتاب «تست مامان» به این دلیل چنین نام‌گذاری شده است که اگر از مادرتان بپرسید ایده‌تان خوب یا بد است، همیشه جواب مثبت و امیدوارکننده‌ای می‌شنوید. این پاسخ اعتبار ندارد.

تأیید و تشویق را همه‌ی آدم‌ها دوست دارند؛ به‌ویژه کارآفرینی که به‌تازگی می‌خواهد ایده‌ای پیاده‌سازی کند و کمی نگران و مضطرب است که ایده‌اش به رؤیاهایش جامه‌ی عمل خواهد پوشاند یا نه. راب فیتزپاتریک، کارآفرین حوزه‌ی فناوری، می‌گوید به‌جای اینکه دنبال نقطه‌ی امنی برای احساسش باشد، در جست‌وجوی حقیقت است. او می‌خواهد به شما کمک کند زمان و هزینه‌ی خود را با طرح سؤالات درست از افراد درست حفظ کنید؛ حتی اگر به قیمت سوزاندن رؤیاها و تصوراتتان تمام شود. این‌ کار شجاعت می‌طلبد. اگر نگران احساسات خود هستید، می‌توانید همیشه با مادرتان به همان شیوه‌ی قدیمی صحبت کنید و تنها از او نظر بخواهید.

خلاصه‌ی کتاب

«تست مامان» کتاب راهنمای عملی و سریع برای کسب‌وکارها و کارآفرینان است که به آن‌ها می‌آموزد چطور با مشتریانشان صحبت کنند و درباره‌ی تعریف و تمجیدهایی که دیگران از ایده‌هایشان می‌کنند، هیجان‌زده نشوند. راب فیتزپاتریک در کتاب «تست مامان» می‌گوید نباید از مادرتان بپرسید ایده‌تان خوب یا بد است؛ زیرا او به‌دروغ خواهد گفت این ایده عالی و بی‌نقص است؛ چون شما را دوست دارد. این سؤال اشتباه به‌خودی‌خود افراد دیگر را هم به دروغ‌گفتن، حتی اندک وامی‌دارد. نتیجه این است که هیچ‌گاه دنبال بازنگری ایده‌تان و رفع عیب‌هایش نخواهید رفت. با کمک این کتاب، می‌آموزید سؤالات درستی از افراد کنید و به شیوه‌ی صحیحی با مخاطبانتان سخن بگویید.

the mom test book/کتاب تست مامان

برای آموختن روش صحبت با مشتری و اینکه چطور با وجود دروغ‌گویی‌های آن‌ها خوب یا بد بودن ایده‌تان را کشف کنید، کتاب «تست مامان» مثال‌های فراوانی آورده است. در تمام این مثال‌ها، نویسنده شرح می‌دهد کدام روش درست و کدام روش غلط است و سپس درباره‌ی چرایی درست و غلط بودن آن توضیح می‌دهد. این مثال‌ها می‌تواند درس‌های عملی برای کارآفرینان و تمام کسانی باشد که به‌نوعی با مخاطبان و مشتریان سروکار دارند.

کتاب «تست مامان» زمان و پولتان را از ضرر و زیان حفظ می‌کند؛ اما چطور؟ یکی از مهم‌ترین مراحل هر کسب‌وکار اعتبارسنجی ایده‌ی اولیه‌اش است. اگر این مرحله به‌درستی و دقت انجام شود، می‌تواند جلو بسیاری از زیان‌های احتمالی را در آینده بگیرد. وقتی ایده‌ای دارید، قبل از هرکاری دوست دارید بازخورد اطرافیان و دوست و فامیل و سرمایه‌گذاران احتمالی و مشتریان بالقوه را درباره‌ی آن بدانید. بنابراین، نیاز دارید از آن‌ها بخواهید به شما بازخورد بدهند و به این منظور از آن‌ها می‌پرسید این ایده به نظرشان خوب است یا نه. این سؤال اشتباهی است و شما را به نتیجه‌ی مطلوب نخواهد رساند. کارآفرینان در هر جای دنیا معمولا گرفتار و مشغول هستند؛ اما احتمالش زیاد است که در جلسات بیهوده و گفت‌وگوهای بی‌هدف وقتشان را هدر بدهند. خواندن کتاب «تست مامان» می‌تواند تا ۱۰ برابر زمانی‌که صرف خواندنش می‌کنید، برایتان ذخیره کند.

دوستان و فامیل دربرابر این سؤال ممکن است نظر واقعی‌شان را از شما پنهان کنند و به‌جای بیان نظر حقیقی، فقط شما را تشویق و از ایده‌تان تعریف و تمجید کنند؛ چون فکر می‌کنند به تحسین و تشویقشان نیاز دارید و دلگرم می‌شوید. هیچ‌کس نمی‌خواهد به احساسات شما آسیبی بزند. سرمایه‌گذاران ممکن است به شما بگویند این ایده واقعا عالی است، فقط برای اینکه جلو شما را از حرف‌زدن بیشتر بگیرند. پس چطور وقتی همه‌ی اطرافیان دروغ می‌گویند، بفهمیم ایده‌ای خوب است یا نه. این مسئولیت آن‌ها نیست که حقیقت را به شما بگویند؛ بلکه این مسئولیت شما است که حقیقت را بفهمید و این کار ارزش درست انجام‌دادن را دارد. اطلاعات غلط حتی خطرناک‌تر از بی‌اطلاع‌بودن و ممکن است با آن‌ها طنابی برای دارزدن خودتان ببافید. بنابراین، بدون دانستن اصول گفت‌وگوی صحیح، گفت‌وگونکردن کار بهتری است.

گفت‌وگوی مفید با اطرافیان می‌تواند کلیدهای طلایی مهمی برای فهم این موضوع به دستتان بدهد که ایده‌ی مطلوبی دارید یا خیر. معیار مفیدبودن گفت‌وگو این است که چه میزان اطلاعات واقعی درباره‌ی زندگی و دیدگاه مشتری به‌دست آورده‌ایم. این اطلاعات واقعی هستند که برای کسب‌وکار ما سودمندند. برای جمع‌آوری چنین اطلاعاتی، نیازمند سؤالات اساسی و دقیق و جزئی هستیم. تمام ایده‌ها در کلیت و در نگاه اول شاید عالی به‌نظر برسند؛ اما وقتی به‌صورت موشکافانه‌ای با ایده برخورد کنیم و سؤالات ریزتری مطرح کنیم، ممکن است بفهمیم ایده‌ی اجرایی یا مناسبی نیست و به بازبینی نیاز دارد. در گفت‌وگوی مفید، هرگز درباره‌ی ایده‌مان سخنی به میان نمی‌آوریم و سؤالی نمی‌کنیم؛ بلکه آنچه مطرح می‌شود، صحبت درباره‌ی زندگی و عادت‌های مشتریانمان است. در‌این‌صورت، بدون اینکه از ایده‌ی خود حرفی بزنیم، اطلاعات واقعی درباره‌ی مفید بودن یا نبودن ایده‌مان را جمع می‌کنیم.

the mom test book/کتاب تست مامان

کتاب «تست مامان» به خوانندگانش این درک را می‌دهد که چرا مطرح‌کردن سؤالات درست اهمیت دارد. بخش مهمی از توانایی‌های کارآفرین توانایی طرح سؤالات درست است: زیرا سؤالات صحیح کلید گسترش و رشد ایده‌ی شما است. بنابراین، شرح‌دادن ساده‌ی ایده‌تان را باید رها و سؤالات درستی مطرح کنید. صحبت‌کردن درباره‌ی انواع مشکلاتی که مشتریان بالقوه‌ی کسب‌وکارتان دارند و راه‌حل‌هایی که برای رفعشان دنبال می‌کنند، گفت‌وگوی مناسب است.

در فصل اول کتاب، راب فیتزپاتریک مجموع سه قانون را «تست مامان» می‌نامد:

درباره‌ی زندگی افراد صحبت کنید، نه ایده‌ی خودتان
درباره‌ی گذشته‌ی افراد سؤال کنید، نه سؤالات کلی یا نظرشان درباره‌ی آینده
بیشتر شنونده باشید
تا وقتی هدف اصلی افراد را از انجام کاری پیدا نکرده‌اید، تمام تیرها را در تاریکی شلیک می‌کنید

«تست مامان» به سؤالاتی منجر می‌شود که حتی مادرتان هم درمقابل آن‌ها نمی‌تواند به شما دروغ بگوید. بنابراین، اگر سؤالات درست را مطرح کنید، به نتایج درست هم خواهید رسید. افراد حتی متوجه ایده‌تان هم نخواهند شد؛ اما اطلاعات موردنیازتان را به شما خواهند داد. برای مثال، وقتی از افراد می‌پرسید چرا فلان ویژگی یا خدمت را می‌خواهند، پاسخی که مشتری در جواب این سؤال می‌دهد، می‌تواند شما را از مشکل کاذب در ذهنتان به مشکل واقعی هدایت کند که باید حل شود. این سؤال انگیزه‌های مشتری را نشانه می‌گیرد و شما را به چرایی داستان نزدیک می‌کند.

سؤالاتی که درباره‌ی آینده از مشتریان سؤال می‌کنید، خوب نیستند. اگر از آن‌ها بپرسید حاضرند بابت رفع فلان مشکلشان پول پرداخت کنند، ممکن است با هیجان جواب مثبتی بدهند؛ اما این وعده‌ای سرخرمن و بدون تعهد است. با پرسش‌های بیشتر و دقیق‌تر باید مطمئن شوید اصلا این مشکل برایشان اهمیتی دارد یا نه و اینکه تابه‌حال چه تلاش‌هایی برای رفع آن کرده‌اند. ممکن است برای آن‌ها این‌قدر اهمیت نداشته باشد یا اینکه بتوانند با راه‌حل‌های جایگزین آن را رفع کنند. بکوشید درباره‌ی چیزهایی بپرسید که افراد در‌حال‌حاضر انجام می‌دهند یا از تجربیات گذشته و عادت‌هایشان سؤال کنید.

درباره‌ی کتاب

کتاب The Mom Test: How to talk to customers & learn if your business is a good idea when everyone is lying to you در سال ۲۰۱۳ منتشر شده و نسخه‌ی اصلی آن ۱۳۶ صفحه دارد. این کتاب اکنون به هشت زبان زنده‌ی دنیا، ازجمله فارسی، دردسترس است.

در سال ۱۳۹۵، انتشارات کتاب یوسف کتاب حاضر را با عنوان «تست مامان: چطور با مشتری‌ها صحبت کنید و با وجود دروغی که به شما می‌گویند، بفهمید آیا ایده کارتان خوب جواب خواهد داد یا خیر؟» و ترجمه‌ی سیدآرش میلانی منتشر کرده است. همچنین، ابوالفضل طاهریان این کتاب را در سال ۱۳۹۶ ترجمه و روانه‌ی بازار نشر کرده است. در سال ۱۳۹۷،  انتشارات بانژ کتاب «تست مامان» را با ترجمه‌ی طاهره اسلام‌جو چاپ کرده است. به‌تازگی تیم ترجمه‌ی پینگونیو برای این کتاب ترجمه‌ی بسیار روانی ارائه کرده است که با نام انتشارات پنگوئن آبی به بازار عرضه شده است. می‌توانید در وب‌سایت پینگونیو درباره‌ی آن اطلاعات بیشتری به‌دست آورید.

the mom test book/کتاب تست مامان

کتاب «تست مامان» در موضوعات مدیریت، مشتری‌شناسی، تحقیق و موفقیت در کسب‌وکار گنجانده می‌شود. این کتاب برای هرکس که می‌خواهد کسب‌وکار تازه‌ای راه بیندازد یا ایده‌ای برای اجرای استارتاپی دارد، مفید و خواندنش ضروری به‌نظر می‌رسد.

درباره‌ی نویسنده

راب فیتزپاتریک ۱۰ سال است که به‌عنوان کارآفرین در حوزه‌ی فناوری فعالیت می‌کند. تمرکز و حساسیت او بر این موضوع است که پیش از آنکه محصولی را با تعهد کامل تولید کند، اطلاعات کامل و درستی از مشتریان به‌دست آورده باشد. وقتی در اولین استارتاپش ناچار شد با مسائل و سختی‌های کسب‌وکار نوپا روبه‌رو شود، دریافت راه‌اندازی استارتاپ آن‌طور که کتاب‌ها می‌گویند، ساده نیست. او توانسته است سرمایه‌اش را ازطریق Ycombinator و سرمایه‌گذاران برتر در آمریکا و انگلیس به‌دست آورد و محصولاتی بسازد که برندهایی مثل سونی از آن استفاده می‌کنند. همچنین، کسب‌وکارهای سودآوری بدون سرمایه‌های خارجی راه‌اندازی کرده است. در سال‌های اخیر، راب با هزاران کارآفرین و سرمایه‌گذار ملاقات کرده تا به آن‌ها درس‌هایی بیاموزد که کشف آن‌ها در طول زمان و با تجربه‌ی شخصی بسیار دشوار است.

the mom test book/کتاب تست مامان

دنبال تمجید و تعریف سرمایه‌گذار نباشید؛ بلکه دنبال تعهد او باشید

افزون‌براین، نویسنده‌ی کتاب «تست مامان» پنج سال درباره‌ی موسیقی می‌نوشت و مطالبش در مجله‌هایی مثل mixmag و maxim و NME به‌طورمنظم منتشر می‌شد. او هم‌اکنون با همسرش در جنوب لندن زندگی می‌کند و ازطریق وب‌سایت شخصی‌اش درباره‌ی زندگی و طرزتفکر کارآفرینانه مطالبی به‌صورت خبرنامه می‌فرستد که می‌توانید در خبرنامه‌اش عضو شوید کتاب‌هایش را ببینید.

دیدگاه‌های دیگران

برای کتاب «تست مامان» در سایت گودریدز و آمازون، مرورها و نظرات مثبت زیادی نوشته شده و خوانندگان کتاب به آن امتیاز درخورتوجه ۴/۵ از ۵ را داده‌اند. آن‌ها اغلب این کتاب را راهنمای عملی سریع و ساده برای شروع پرداختن به ایده‌هایشان می‌دانند و معتقدند مثال‌های متعدد کتاب درس‌های زیادی به آن‌ها آموخته و آن‌ها را متوجه اشتباهاتشان کرده است.

سیمون مرداک درباره‌ی این کتاب گفته است:

این کتاب کوتاه را بخوانید. معتقدیم این بهترین و مختصرترین کتاب درزمینه‌ی کارآفرینی است و برای هر فرد کارآفرینی که می‌خواهد بازار مناسبش را کشف کند، مفید و ضروری است.

معرفی کتاب «خودباوری در خلاقیت» نوشته تام و دیوید کلی

نویسنده: احمد سبحانی

زمانی‌که اسم خلاقیت به‌میان می‌آید، افراد زیادی خود را خلاق و صاحب ایده می‌دانند؛ اما افراد کمی هستند که به خود اجازه می‌دهند به این ایده‌ها رنگ واقعیت بدهند. کتاب خودباوری در خلاقیت روشی برای عملی‌کردن ایده‌ها ارائه می‌دهد.

امروزه، همچنان افرادی هستند که تصور می‌کنند خلاقیت و نوآوری به حیطه هنر مانند نقاشی و سینما و نویسندگی منحصر است؛ اما نوآوری و خلاقیت دیگر به هیچ حوزه‌ای محدود نیست. هرکس در هرکجای دنیا و در هرشغلی، به دلیلی باید به‌دنبال ایجاد خلاقیت باشد. فردی برای لذت‌بردن بیشتر از کارش و دیگری برای موفقیت و فردی دیگر برای آسان‌ترشدن کاش. خلاقیت می‌تواند زندگی ملال‌آور را به زندگی مرفه تبدیل کند و سطح کیفی زندگی افراد را بهبود بخشد.

کتاب خودباوری در خلاقیت به این موضوع مهم می‌پردازد و با ارائه‌ی راهبردی عملی در تلاش است تا به خوانندگان راه‌حل‌هایی برای افزایش خلاقیت ارائه دهد. اثری که تیم و دیوید کلی، نویسندگان کتاب، به دنیا ارائه کرده‌اند، حاصل یک عمر تجربه درزمینه‌ی طراحی بوده است. این دو برادر که ازجمله افراد موفق‌ درزمینه‌ی طراحی هستند، یکی از مدارس سرآمد طراحی را نیز در دانشگاه استنفورد راه‌اندازی کرده‌اند که هم‌اکنون مشغول ارائه‌ی خدمات به شرکت‌های بزرگ‌ دنیاست. مجموع این اوصاف کتاب را کتابی خواندنی و ارزشمند می‌کند.

خلاصه‌ی کتاب

کتاب مانند همراه و مشاور دستتان را می‌گیرد و به پیش می‌برد. ابتدا با تلنگری شما را از خواب جزم‌اندیشی بیدار می‌کند و سپس، به شما شهامت رو‌به‌روشدن با ایده‌هایتان را می‌بخشد. در مرحله‌ی بعد، به شما می‌آموزد چگونه ایده‌های جدید و نابی را به مرکز ذهنتان بیاورید که در گوشه‌ی ذهنتان در حال جرقه‌زدن هستند. بعد از آن، مرحله‌ی جهش شروع می‌شود؛ جایی‌که برای عملی‌کردن ایده‌هایتان شروع به برنامه‌ریزی می‌کنید.

پس‌ازآن، نوبت مرحله‌ی جست‌و‌جو است و سپس، ایجاد تیم‌های خودباور و درنهایت، حرکت به‌سمت ایده‌های خلاقانه. در تمام این مراحل، کتاب با استفاده از مثال‌های جذاب و خواندنی باعث می‌شود نه‌تنها خسته‌کننده نباشد؛ بلکه بسیار هم خواندنی و جذاب بنماید؛ به‌طوری‌که خواننده تا اتمام آن نمی‌تواند از خوانش دست بکشد. حجم کتاب نیز اگرچه کم است، باعث نمی‌شود از عمق آن کاسته شود.

فصل اول: از تفکر طراحی تا خودباوری در خلاقیت

هسته‌ی اصلی این فصل محوریت انسان در نوآوری است. در دنیای دیجیتال‌شده‌ی امروز، تمرکز شرکت‌ها عموما بر داده‌های کمی معطوف شده است. این فصل یادآوری می‌کند محصولات ما برای انسان‌ها تولید می‌شوند، نه اعداد. در این فصل، هدف آن است که درک کنیم مردم حین استفاده از محصولمان چه احساسی دارند. تجربیات شخصی کمک می‌کند ایده‌های نوآورانه‌ی بیشتری در مواجهه با مشکلات کاربردی محصول پیدا کنیم.

خلاقیت

فصل دوم: از ترس تا شجاعت

تصوری غالب در جهان وجود دارد که می‌گوید افراد نابغه هرگز شکست نخورده‌اند. تمرکز این فصل بر آن است که اسطوره‌ی یادشده را بشکند و نشان دهد اتفاقا افراد نابغه بیش از سایر افراد شکست خورده‌اند؛ چراکه بیش از سایر افراد محصول تولید کرده‌اند.

در کارگاه سفالگری، استاد سفالگر شاگردان خود را به دو گروه تقسیم کرد: گروه اول، تمام وقت خود را روی تکمیل گلدانی سفالی می‌گذاشتند؛ گروه دوم، براساس تعداد گلدان‌های سالم ساخت خودشان درجه‌بندی می‌شدند. نتیجه‌ی کار بسیار جالب بود: اگرچه تمام گلدان‌های گروه دوم زیبا نبود، بهترین گلدان‌های کارگاه محسوب می‌شدند.

برادران کلی می‌گویند اگر می‌خواهید محصول فوق‌العاده‌ای تولید کنید؛ پس ساختن آن را شروع کنید. کمال‌گرایی نباید شما را متوقف کند.

فصل سوم: از صفحه‌ی خالی تا بینش

این فصل راهکارهای عملی برای افزایش خلاقیت ارائه می‌کند. یکی از داستان‌های جذاب این فصل داستان ساخت محصولی است که جان میلیون‌ها کودک را نجات داد. سالانه حدود ۱۵ میلیون کودک نارس در جهان متولد می‌شوند و یک‌میلیون نفر از آن‌ها از دنیا می‌روند که اغلبشان در ۲۴ ساعت ابتدایی است. این نوزادها بسیار کوچک هستند و در بدن آن‌ها چربی لازم برای تنظیم دمای بدنشان وجود ندارد. درحقیقت، سرمای اتاق عمل باعث انجماد آن‌ها می‌شود.

چندین دانشجو از سرتاسر کشور برای حل این مشکل به مدرسه‌ی طراحی برادران کلی مراجعه می‌کنند؛ اما مشکل موجود این بود که آن‌ها هیچ‌چیز از زایمان زودرس و مشکلاتش نمی‌دانستند. دانشجویان در بیرون قهوه‌خانه‌ای از درختی بالا رفتند و آنجا روی اطلاعاتشان از این مشکل تمرکز کردند و درنهایت، به محصولی دست یافتند که علاوه‌بر ارزان‌تربودن از انکوباتورهای سنتی، کاربری آسان‌تری نیز داشت. این دستگاه تا امروز توانسته است جان میلیون‌ها نوزاد را از مرگ نجات دهد.

فصل چهارم: برنامه‌ریزی تا عمل

هرروز با محصولاتی مواجه می‌شویم که به درستی کار نمی‌کنند؛ مثلا لپ‌تاپی که سرسختانه برای وصل‌نشدن به پروژکتور مقاومت می‌کند، ریموتی که هروقت بخواهد کار می‌کند و… هرکدام می‌توانند زمینه‌ای برای ایده‌ای خلاقانه باشند. می‌توانید فهرستی از اشکالاتی تهیه کنید که در طول روز به آن‌ها برمی‌خورید. این فهرست ایده‌های خلاقانه‌ی جدیدی می‌دهد که هرکدام می‌تواند تحولی در زندگی بشر ایجاد کند؛ پس به‌جای اینکه شکایت کنید، از خود بپرسید چگونه می‌توانم این وضع را بهتر کنم؟

فصل پنجم: از وظیفه تا علاقه

در این فصل، سه سؤال اساسی مطرح می‌شود:

۱. در چه کاری موفق هستید؟ ممکن است استعدادهای زیادی داشته باشید یا هیچ استعداد کشف‌شده‌ای نداشته باشید. هدف از طرح این پرسش خودشناسی است. اینکه علایق و توانمندی‌های خود را بشناسید و با درکی درست از خود، به‌سوی انجام کارها پیش بروید.

۲. مردم برای چه کاری به شما پول می‌پردازند؟ ممکن است به کشف و شناسایی آثار باستانی یا فرهنگ ملل مختلف علاقه داشته باشید؛ اما تا وقتی مردم برای این کار به شما پولی پرداخت نکنند یا راهی برای درآمدزایی از این طریق پیدا نکنید، موفقیتتان دوام چندانی نخواهد آورد.

۳. برای چه کاری به دنیا آمده‌اید؟ این پرسش فراتر از پرسش اولیه است. در آن پرسش، شما به استعدادهای خود می‌پردازید؛ اما اینجا به رسالت خود خواهید پرداخت. هنگامی‌که فرد به رسالت خود می‌پردازد، علاوه‌براینکه آن کار را وظیفه‌ی خود می‌داند، علاقه‌ی خود را نیز در آن جهت هدایت می‌کند.

افزایش خلاقیت

فصل ششم: گروه‌های خودباور در خلاقیت

ایجاد نوآوری در هر سازمان به‌ندرت فعالیتی انفرادی است. اگر می‌خواهید درون سازمانتان چشمه‌های نوآوری و خلاقیت همیشه جوشان باشد، باید فرهنگ نوآوری را در سازمان ایجاد کنید. همچنین، نویسندگان معتقدند ایده‌ی بد وجود ندارد و گروه خودباور به‌جای ناامیدکردن افراد از ایده‌هایشان، به فکر بهترکردن ایده‌ها هستند.

فصل هفتم: ایجاد خودباوری در خلاقیت

در این فصل، ابزاری ارائه داده می‌شود تا با استفاده از آن‌ها تفکر خلاق خود را تمرین دهید و شکوفا کنید. البته لزومی ندارد تمام تمرین‌ها را انجام دهید؛ اما توجه کنید هرچه تمرینات بیشتری انجام دهید، عضلات ذهن خود را برای خلاقیت ورزیده‌تر می‌کنید. مهم‌ترین ایده‌ی این بخش و مهم‌ترین پیام کتاب این است: «ارزش نه در ایده، بلکه در اقدام است».

درباره‌ی نویسندگان

دیوید کلی که تجربه‌ی کار در شرکت بویینگ را در کارنامه داشت، پس از دریافت درجه‌ی استادی از دانشگاه استنفورد در رشته‌ی طراحی، شرکت خصوصی خود درزمینه‌ی طراحی محصول را تأسیس کرد. دیوید کلی حدودا در ۶۰ سالگی به سرطان حنجره مبتلا شد و به‌همراه برادرش، تام، تصمیم گرفت اگر از این بیماری نجات پیدا کرد، ثمره‌ی سال‌ها تجربه‌اش را در قالب کتاب حاضر به جهانیان عرضه کند. همان‌طورکه مشخص است، دیوید توانست از این بیماری جان سالم به‌در ببرد و کتاب «خودباوری در خلاقیت» نیز که ثمره‌ی همکاری این دو برادر است، توانست به شهرتی جهانی دست پیدا کند.

درباره‌ی کتاب و ترجمه‌ی آن

کتاب «خودباوری در خلاقیت» با نام کامل Creative Confidence: Unleashing the Creative Potential Within Us All در سال ۲۰۱۳ و در ۳۰۴ صفحه چاپ شد. در سال ۱۳۹۴، نشر آریانا قلم این کتاب را با ترجمه‌ی مرتضی خضری‌پور و مهدی کیامهر به‌صورت تمام‌رنگی روانه‌ی بازار نشر کرد تا فارسی‌زبانان نیز بتوانند از آن استفاده کنند. این کتاب وب‌سایت نیز دارد که علاقه‌مندان می‌توانند برای اطلاعات بیشتر ازطریق این لینک به آن مراجعه کنند.

چگونه از خستگی بیش‌از‌حد کار در خانه جلوگیری کنیم؟

نویسنده: مهدی زارع سریزدی

کار در خانه امروزه بخش مهمی از فعالیت‌ کارمندان را در سرتاسر جهان تشکیل می‌دهد. کسب‌وکارهای متعدد مجبور شده‌اند روند کاری‌شان را تغییر دهند و تاحدممکن نیروی انسانی خود را به حضور فیزیکی در محل کار ملزم نکنند. شیوع ویروس کرونا باعث شد بسیاری از خانه‌ها به دفاتر کاری و کلاس‌های درس والدین و فرزندان تبدیل شوند. این تغییر مسیر در روند کاری افراد به تغییر فرهنگ و رفتار آن‌ها نیز نیاز دارد. شایان ذکر است تمامی مسائل معمول کسب‌وکار مانند خستگی بیش‌از‌حد (Burnout) در کار در خانه هم رخ می‌دهد و باید راهی برای مدیریت آن‌ها پیدا کنید.

وقتی تعداد زیادی از کارمندان به‌صورت دورکاری وظایف خود را انجام دهند، کارفرمایان نگرانی بسیار زیادی درباره‌ی بهره‌وری آن‌ها خواهند داشت. افزون‌براین، آن‌ها باید بیش از همیشه نگران سلامت روحی نیروی انسانی خود باشند. در اوضاع‌واحوال کنونی که انواع بحران‌های روحی به افراد فشار می‌آورد، خستگی بیش‌از‌حد ناشی از کار ممکن است مُهر پایانی بر بهره‌وری فرد باشد.

تهدید خستگی بیش‌ازحد از کار در خانه روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. در حالت دورکاری، مرز بین فعالیت‌های کاری و غیرکاری بسیار باریک می‌شود. دراین‌میان، بسیاری از کارمندان که سابقه‌ی کار در خانه دارند، در کشیدن مرز مشخصی بین فعالیت‌های کاری و شخصی خود با مشکل روبه‌رو هستند. همچنین، آن‌ها برای نشان‌دادن وفاداری و تعهد و بهره‌وری تصور می‌کنند باید همیشه مشغول کار باشند. در چنین روندی، به‌مرور بعدازظهرها و شب‌ها هم به ساعت کاری تبدیل می‌شوند و گویی آخر هفته‌ها هم دیگر برای تفریح مناسب نیستند و افراد از آن روزها هم برای انجام بیشتر وظایف کاری استفاده می‌کنند. درنهایت، متوجه می‌شوید دیگر هیچ حسی از زمان استراحت ندارید و مدام مشغول کار هستید. فراموش نکنید وضعیت کنونی قرنطینه‌ی خانگی و کار در خانه شاید تا ماه‌ها برای برخی از کارمندان ادامه داشته باشد و قطعا باید مدیریت زمان و انرژی را در این وضعیت بیاموزید.

دورکاری

بسیاری در دنیای‌کسب‌وکار نشان می‌دهند همیشه باید مرز مشخصی بین فعالیت‌های کاری و شخصی خود داشته باشید. چنین مرزی خصوصا برای سلامت روح و روان حیاتی محسوب می‌شود. ترسیم خط مرزی در گفتن بسیار راحت‌تر از انجام‌دادن است؛ چون اقتصاد دانش‌بنیان در سال‌ها و دهه‌های اخیر، به‌نوعی معنا و مفهوم کارمند و کارگر ایدئال را هم تغییر داد.

دانشکده‌ی کسب‌وکار هاروارد (HBR) تحقیقات گسترده‌ای برای درک وضعیت مرز حیاتی بین زندگی شخصی و کاری انجام داد. نتایج تحقیق نشان می‌دهد نیروی کار اغلب و به‌صورت کاملا ناخودآگاه حفظ مرز بین کار و زندگی شخصی را برای کارفرمایان و ناظران و همکاران خود دشوار می‌کند. یکی از اقدام‌های ناخودآگاه، تبادل ایمیل و پیام‌های کاری در ساعت‌های غیرکاری است. پنج تحقیق متفاوت روی دوهزار نیروی انسانی انجام شده که از میان آن‌ها، اکثر افرادی که به ارسال ایمیل‌های کاری در ساعت‌های غیراداری عادت داشتند، از تأثیر پیام خود بر مخاطب آگاه نبودند. آن‌ها نمی‌دانستند دریافت‌کننده حتی اگر ایمیلی نه‌چندان اورژانسی دریافت کند، خود را به پاسخ‌گویی سریع‌تر به آن ملزم می‌داند.

تعیین مرز مشخص بین زندگی شخصی و کاری در دوران کار در خانه دشوارتر می‌شود

وضعیت کاری کنونی احتمالا فشارهای زیاد را هم تشدید خواهد کرد. حتی برای کارمندانی که به‌صورت طبیعی سعی در جداکردن زندگی شخصی از کاری دارند،‌ شرایط کاری احتمالا اجازه‌ی چنین مرزبندی را به آن‌ها نمی‌دهد. فراموش نکنید مدارس هم در اکثر نقاط جهان تعطیل هستند و مراقبت از کودکان و نوجوانان به وظیفه‌ی روزمره‌ی والدین افزوده می‌شود. چنین رخدادی به افزایش فشار روی والدینی منجر می‌شود که هر دو شاغل هستند. دراین‌‌‌میان، افرادی که درآمد کمتری دارند، فشار بیشتری تحمل می‌کنند. درنهایت، حتی شرکت‌هایی که اکثرا کارمندان خود را به کار در خانه تشویق می‌کرده‌اند، در وضعیت کنونی و شلوغ‌ترشدن خانه‌ها، با مشکلاتی در بخش مدیریت نیروی انسانی روبه‌رو هستند.

در اینجا، این سؤال مطرح می‌شود: بالاخره کارمندان چگونه می‌توانند در وضعیت بحرانی کنونی، با حفظ مرز بین زندگی شخصی و کاری بهره‌وری خود را حفظ کنند؟ از همه‌ مهم‌تر، آن‌ها باید مراقب سلامت روحی خود و خستگی بیش‌ازحد هم باشند. همیشه شنیده‌ایم باید کار را پشت درهای خانه جا بگذاریم. اکنون که در خانه کار می‌‌کنیم، چگونه باید از فضای کار دور شویم؟ دراین‌میان، نقش مدیران و همکاران در کمک به یکدیگر چیست؟ درادامه، سه راه برای جلوگیری از خستگی‌ بیش‌ازحد کار در خانه را پیشنهاد می‌کنیم.

business / کسب و کار

حفظ مرزهای فیزیکی و اجتماعی

مقاله‌های متعدد کسب‌وکاری نشان می‌دهند چگونه با انجام برخی کارها، مرز وظایف شخصی و کاری را مشخص می‌کنیم و حتی از بین می‌بریم. درواقع، یافته‌های علمی می‌گویند تغییر از نقش کاری به نقش فردی عادی، با رفتارهایی انجام می‌شود که به‌نوعی عبور از مرز هستند. به‌‌عنوان مثال، پوشیدن لباس‌های کار در خانه و ارتباط با همکاران از خانه، نشانه‌های فیزیکی و اجتماعی هستند که تغییر شما از «نقش در خانه» به «نقش در محل کار» را نشان می‌دهند.

زمانی‌که در خانه کار می‌کنید، سعی در حفظ مرزها اهمیت زیادی دارد. شاید در ابتدا امکان کارکردن با لباس راحت در خانه یا نیاز‌نداشتن به عجله برای رسیدن به محل کار در ساعت‌های ابتدایی روز جذاب و لذت‌بخش باشد. همین فعالیت‌ها مرز زندگی کاری و شخصی هستند که نقش مهمی در بهره‌وری دارند؛ درنتیجه، نباید تمامی آن فعالیت‌ها را در زمان دورکاری از بین ببرید. پوشیدن لباس مخصوص کار در زمان دورکاری پیشنهادی است که اکثر مشاوران کسب‌وکار به افراد ارائه می‌کنند. به‌علاوه، می‌توانید همان حرکت‌های صبح برای رسیدن به محل کار را به پیاده‌روی یا دوچرخه‌‌سواری در اطراف خانه پیش از شروع کار تبدیل کنید.

حفظ مرزهای موقتی تاحدممکن

حفظ برخی از مرزهای موقتی برای سلامت و حفظ تعهد به کار حیاتی محسوب می‌شود. این فعالیت‌ها در اوضاع‌واحوال کنونی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند؛ اوضاعی که بسیاری از مردم در ساعت‌های کار در خانه درگیر کارهای متفرقه مانند نگه‌داری از کودکان یا سالمندان نیز هستند. مشکلات و حواس‌پرتی‌های گاه‌و‌بی‌گاه، برای کارمندانی نیز وجود دارد که فرزند یا والدین مسن ندارند. فراموش نکنید همه‌ی ما امروز درگیر دستگاهی به‌نام گوشی موبایل هستیم که هرازچندگاهی در میانه‌ی ساعت‌های کاری، ظاهرا به سرزدن نیاز دارد.

افزایش تمرکز و مدیریت زمان

در وضعیت دورکاری، حفظ مرز ساعت‌های کاری مثلا ۹ تا ۱۷ احتمالا اجرایی نخواهد بود. درواقع، کارمندان باید خودشان به‌دنبال زمان‌بندی مناسب کاری باشند تا به بهترین بهره‌وری و درنهایت، انجام کامل وظایف بینجامد. آن‌ها همچنین باید به‌یاد داشته باشند که شاید برخی از همکاران در ساعت‌هایی متفاوت به کار مشغول شوند. به‌هرحال، ترکیب رخدادهای کاری و شخصی به ایجاد تداخل و ناهماهنگی در ساعت‌های کاری منجر می‌شود. به‌هرحال، افراد می‌توانند با اطلاع‌رسانی ساعت‌های کاری خود به همکاران یا مشخص‌کردن ساعت‌هایی که نمی‌توانند سریعا پاسخ‌گو باشند، هماهنگی را بهبود ببخشند.

مشخص‌کردن مرزهای موقتی و زمانی وابستگی زیادی به توانایی هماهنگ‌شدن با دیگر اعضای تیم و همکاران دارد. درنتیجه، در این حالت نیاز به هماهنگی و سازمان‌دهی مدیران بیشتر می‌شود. جلسه‌های مجازی و هماهنگی‌هایی که ازطریق کنفرانس‌های ویدئویی انجام شود، نقش مهمی در منظم‌ترشدن ساعت کاری بین اعضای گوناگون ایفا می‌کند.

تمرکز روی مهم‌ترین کار

اوضاع‌واحوال بحرانی کنونی زمانی برای انجام فعالیت‌های بی‌شمار و شدید نیست. درعوض، کارمندان باید تمرکز و انرژی خود را روی مهم‌ترین وظیفه و کار خود متمرکز کنند. بسیاری از کارمندان در وضعیت دورکاری تلاش می‌کنند بهره‌وری خود را مناسب نشان دهند؛ به‌همین‌دلیل، به‌مرور به‌جای تمرکز روی مهم‌ترین کارها، روی کارهایی با زمان تحویل زودتر متمرکز می‌شوند. چنین روندی در طولانی‌مدت به بهره‌وری شما آسیب خواهد زد؛ درنتیجه نیروی انسانی که در وضعیت کنونی با حواس‌پرتی‌های گوناگون خانوادگی هم روبه‌رو می‌شود، باید اولویت‌بندی کارهای مهم‌تر را سریع‌تر پیاده‌سازی کند.

فراموش نکنید کارکردن دائمی حتی اگر فقط روی کارهای مهم متمرکز باشید، راهکار مناسبی برای افزایش بهره‌وری نیست. مطالعه‌های گوناگون نشان می‌دهند میانگین بهره‌وری کارمند عادی در روز بیشتر از سه ساعت نمی‌شود. همین ساعت‌ها هم باید با حداقل حواس‌پرتی به کار اختصاص پیدا کنند. حتی در دوران پیش از شیوع کرونا نیز، حفظ سه ساعت زمان مداوم کارکردن روی وظایف هسته‌ای کاری آن‌چنان ممکن نبود. اکنون و با ترکیب وظایف کاری و شخصی، حفظ بهره‌وری در طولانی‌مدت دشوارتر هم شده است.

کارمندانی که همیشه الزام یا انرژی زیاد برای کارکردن را در ذهن دارند، در دوران کنونی بیش از دیگران درمعرض خستگی بیش‌ازحد قرار می‌گیرند. در طولانی‌مدت، الزامی که برای پاسخ‌دادن به همه‌ی درخواست‌های کاری در ذهن خود ایجاد کرده‌ایم (پاسخ‌دادن در زمان غذا، استراحت، فیلم‌دیدن، آخر هفته و…) بهره‌وری را کاهش می‌دهد و به سلامت فرد نیز آسیب می‌زند. همه‌ی ما باید در همکاری با یکدیگر زمان‌های غیرکاری را با شفافیت مشخص کنیم و به آن‌ پایبند بمانیم.

نکات یادشده، تنها مثال‌هایی کلی از حفظ بهره‌وری در زمان دورکاری بود. چنین فعالیت‌هایی باعث می‌شوند مرز مناسبی بین کار و زندگی شخصی ترسیم کنید و همین مرزها باعث جلوگیری از کارکردن و خستگی بیش‌ازحد می‌شوند. درنهایت، خود شما باید با انعطاف‌پذیری زیاد، بهترین روش‌ها را برای حفظ توأمان بهره‌وری کاری و سلامت روح و روان کشف کنید.