قیمت کتب ۸۰درصد افزایش یافت!
به گزارش ۹ صبح: افزایش ۸۴ درصدی بهای کتاب و متعاقب آن، کاهش شمارگان کتاب، خبری نگرانکننده در میان اهالی نشر و علاقمندان به کتاب است. به گواه آمارهای خانه کتاب، میانگین قیمت کتاب در اردیبهشت سال جاری به ۱۱۴ هزار و ۳۳۰ تومان رسیده که در مقایسه با ماه گذشته ۳۵ درصد و در قیاس با بازه زمانی مشابه سال گذشته ۸۴ درصد افزایش را نشان میدهد. اما گرانی کتاب متأثر از چه عواملی است؟ ناشر؟ بهای کاغذ؟ معضل واردات؟ میزان تولید کاغذ داخلی؟ یا قیمت دلار؟
بر بساط بحرانهای کاغذی
باید گفت که افزایش بهای کتاب نه فقط معضل مخاطبان کتاب بلکه مشکل نویسندگان و ناشران نیز هست. مشکلی که در یک چرخه، کتاب را از سبد خرید مخاطب حذف میکند، آن را از ویترین انتشاراتیها به انبار میبرد و آرام آرام انگیزه نوشتن را از نویسندگان میگیرد. اینگونه است که برخی ناشران کتابهایی که حتی برای آن تقاضا وجود دارد را با تیراژ ۲۰۰ تا ۳۰۰ جلد چاپ میکنند. ۲۰۰ نسخه برای یک کشور با جمعیت ۸۴ میلیونی شبیه به یک تراژدی است.
پیشتر «مجید صالحی»، مدیر مسئول انتشارات «شانی» در گفتگو با «فراز»، درباره تقلیل شمارگان کتابها گفته بود که «این روزها کتابهای درسی، بیشترین شانس را برای ادامه حیات دارند. آن هم در بهترین حالت ممکن تیراژی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه. کتب دیگر معمولا بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه در نوسان هستند. به نظر میرسد این روزها کتاب آخرین چیزی است که اکثریت مردم مایل به خرید آن هستند بنابراین ناشر ریسک بالاتر از این میزان تیراژ را به جان نمیخرد».
اما در گرانی کتاب، گرانی کاغذ احتمالا اصلیترین نقش را ایفا میکند. گرانی که شاید بررسی روند صعود آن همگام با بررسی روند افزایش بهای دلار بتواند نتایج جالبی به دستمان دهد.
آیا کاغذ متناسب با دلار گران شد؟
یک دهه اخیر برای اقتصاد ایران، سالهای غریب و پر تلاطمی بود. دههای که بیراه نیست اگر آن را دهه رکود اقتصاد ایران بنامیم. دهای که قیمت دلار در آن، از ۱۸۰۰ تومان سال ۹۰ به ۵۱ هزار تومان سال جاری رسید. رشد اقتصاد هفت درصد نزول کرد و به ۵/۱۲ درصد رسید. حجم حقیقی اقتصاد در آن طی ده سال تنها ۱۰ درصد رشد کرد و از سوی دیگر نرخ تورم نقطهای در آن به ۵۵/۵ درصد رسید که طبق اعلام مرکز آمار ایران، بالاترین رقم طی ده سال اخیر است.
در این میان افزایش قیمت دلار به عنوان یک شاخص مهم و متاثر بر افزایش بهای اقلام متفاوت در ایران معرفی میشود. حال آنکه گاه قیمت بعضی از کالاها مانند برخی خودروها، از میزان افزایش قیمت دلار پیشی گرفته و البته گاه نیز متناسب با افزایش قیمت دلار پیش رفته است.
اما ماجرا برای کاغذ چطور است؟
دلار در سال ۹۰، ۱۸۰۰ تومان بود و امروز ۵۰ هزار تومان است. هر بند کاغذ امل، در سال ۹۰، ۴۸ هزار تومان بود و امروز قیمت آن به ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان رسیده. به عبارتی کاغذ طی یک دهه اخیر حدودا ۳۰ برابر و دلار حدودا ۲۸ برابر گران شدهاند. این دو عدد تفاوت چندانی با هم ندارند. اما ماجرا فقط این نیست. وقتی پای واردات کاغذ با ارز دولتی در میان باشد.
بازار کاغذ در دست دلالان
بسیاری از کارشناسان حوزه نشر بر این باور هستند که نبض بازار کاغذ در دست دلالان است. به نظر میرسد، نوسانات ارز از یک سو و ریلگذاریهای اشتباه، عدم تسلط و انفعال دولت و تنظیمگران از سوی دیگر، حال بازار کاغذ را نزار و آن را تسلیم دلالان کرده باشد. به عبارت دیگر، در این آشفته بازار، دلالان خلاءهای سیاستگذاری دولت را شناسایی و نبض و کنترل بازار را به دست گرفتهاند.
ایبنا در یک گزارش به نقل از رئیس پیشین اتحادیه کاغذ و مقوا دادههای جالبی را مطرح میکند. طبق این گزارش، همه تُجار، کاغذهای خود را با دلار ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان وارد بازار کردند. به عبارتی با یک حساب سرانگشتی هر بند کاغذ تحریر باید بندی ۷۵۰ تا ۸۰۰ هزار تومان باشد، نه یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان! روندی که نشان میدهد برخی سوداگران یا سواستفاده از نوسانات دلار، موجب فروش کاغذ با قیمتهای کاذب و به هم زدن تعادل قیمت کاغذ شدهاند. روندی که متأثر از آن، بهای کتاب نیز به افزایش ۸۴ برابری رسیده است.
این یعنی کاغذ در بازار آزاد حدود ۲ برابر قیمتی که دست وارد کننده را گرفته در حال فروش است. با این محاسبه است که میشود گفت قیمت کاغذ با احتساب ارز نیمایی که صرف واردات آن میشود ۲ برابر قیمت دلار در بازار رشد داشته و این چیزی نیست جز محصول دخالت دلالان در بازارو
در این میان، کارشکنیهای داخلی در حوزه نشر نیز مسالهای است که بسیاری از ناشران، به آن اذعان دارند. پیشتر، «محمد نعیم محمدی» مدیر نشر «پالیز سخن» و عضو اتحادیه ناشران در گفتگو با «فراز» در این باره گفته بود: «یک روز خبری تیتر یک رسانهها میشود که سلطان کاغذ دستگیر شد. قطعا این فرد مقادیر زیادی از کاغذ را احتکار کرده است. سوال اینجاست که آن کاغذها الان کجاست؟! چرا آنها را وارد بازار نمیکنند؟! چرا این کاغذ را برای جبران مافات دوران کرونا به ناشران نمیدهند تا آن بخش از کارشان که به دلیل بحران کاغذ متوقف شده بود، دوباره احیا شود؟ پس دستگیر شدن و نشدن این سلاطین چه فرقی به حال مردم دارد؟!» سوالی که هنوز نیز ناشران به پاسخ آن نرسیدهاند.
سرانه مطلوب مطالعه یا آمارسازی
۲۵ هزار ناشر و هزار کتابفروش در کشرر است و طی یک سال ۱۰۵ هزار عنوان کتاب در ایران منتشر شده است؛ این آماری است که سال گذشته یکی از مسئولان وزارت ارشاد در گفتگویی، آن را اعلام کرد. آماری که اگر آن را در کنار سرانه مطالعه ۱۶ دقیقهای در هفته (منهای دانشآموزان و دانشجویان در پایان ترم) که اخیرا روزنامه اطلاعات، جزئیاتی از آن منتشر کرده بگذاریم، به یک تضاد محض برخواهیم خورد. تضادی که نشان میدهد تجارت کتاب یا تبلیغ رشد کمی آن با آمارسازی، مردم به تنگ آمده از تورم و گرانی را کتابخوان نمیکند؛ که معضل اساسا جای دیگری است.